چکیده:
جغرافیای انتخابات به عنوان گرایشی از جغرافیای سیاسی به مطالعه الگوهای فضایی توزیع قدرت در قالب روابط متقابل جغرافیا (فضا)، انتخابات و قدرت میپردازد. بر این پایه، پژوهش و خوانش عوامل مؤثر بر پراکنش فضایی مشارکت و انتخابات از دیرباز در حوزه این گرایش قرار داشتهاست. دادهها و یافتههای مرتبط با برگزاری انتخابات نشان میدهند طیف گستردهای از عوامل در ترجیحات مؤثر بر پراکنش فضایی مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران اثر گذاردهاند. برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری کشور نشان داد پیروزی گفتمان اعتدالگرایی در برابر گفتمان اصولگرایی مستقر، برایند طیف از عوامل محیطی (زمانی و مکانی) و نوعی وحدت رویه در استقبال از گفتمانی است که هر هشت سال یکبار در فرهنگ سیاسی و به تبع، در نظام سیاسی کشور مسلط میشود.
Electoral geography as a branch of political geography studies spatial patterns of power distribution in the framework of interrelated relations among geography (space)، elections and power. Data and findings related to the elections show that various factors have played a role in people’s preferences affecting spatial distribution of presence in presidential elections. The eleventh presidential elections in Iran showed that victory of the moderation discourse against the fundamentalism discourse is a balance between different environmental (temporal and spatial) factors. It is also a kind of unified positive reaction toward a discourse that dominates the political culture and accordingly the political system of the country every eight year.
خلاصه ماشینی:
بر بنياد آمار موجود، در آن دست انتخابات رياست جمهـوري کـه رئـيس جمهور مستقر در پايان دوره دوم رياست جمهوري قرار دارد، آراء زادبـوم گرچـه نـه بـراي همه اما براي اکثريت نامزدها از جمله پايگاه هاي مؤثر رأيآوري بوده اند.
فرض مقاله بر آن است که متأثر از ساختار سياسي و نظام حقوقي جمهـوري اسلامي ايران ، فرهنگ سياسي موجود، ترجيحـات مـؤثر بـر پـراکنش فضـايي مشـارکت ، در يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري رأيدهندگان در پايان دوره هشت ساله بـه تغييـر گفتمان حاکم رأي داده اند، روندي کـه طـي چنـد دوره انتخابـات رياسـت جمهـوري نمـود آشکاري داشته است .
به نظـر مـيرسـد يکـي از دلايـل آن را بتـوان بـه حـوزه اختيارات قوه اجراييه ، ظرفيت و قدرت گفتمان سـازي نامزدهـا و رؤسـاي جمهـوري در نظـام اجتماعي و نيز عرصه حاکميتي نسبت داد؛ به اين مفهوم که تجربه نشـان داده گفتمـان رياسـت جمهوري در پيروزي افراد و جريان هاي سياسي هم سو در انتخابات مجلس شوراي اسـلامي و حتي شوراها، کارکرد بالايي داشته است (اکثريت اصـلاح طلبـان در مجلـس ششـم و اکثريـت اصول گرايان در مجالس هفتم و هشتم ).
شايد دليل آن را بتوان به چهار سال رسانه ايشدن رئـيس جمهـور از طريق رسانه هاي ديداري و شنيداري و سفرهايي که معمولا بـه بخـش هـاي مختلـف کشـور دارد نسبت داد؛ ديگر آنکه برخي مدعياند نتيجه اقدامات آبادگرانه و زيربنـايي دولـت هـا در دور دوم رياست جمهوري آشکار و کامل ميشود و اقدامات چهار سال نخسـت آنهـا مـاهيتي زيرسـاختي داشته است .