چکیده:
هر محله بخشی از یک شهر، شهرستان و یا روستاست که ویژگی فیزیکی، نمادی، اجتماعی و اقتصادی منجر به در هم آمیختن مرزهای فضایی و اجتماعی آن شده است. با وجود این واقعیت، شواهد متعددی وجود دارد که مبین هویت های محله ای در کلان شهرها و یا شهرهای متوسط و کوچک است. از زمان طرح نظریه های بی سامانی، بی ثباتی (آنومی)، کنترل اجتماعی و غیره مطالعات بسیاری در مورد رابطه بین منطقه و رفتار انحرافی گروه های مختلف اجتماعی انجام گرفته است. این تحقیقات رابطه بین منطقه و رفتار انحرافی را تابع شرایط خاص دانسته و به نقش محلات و همسایگی ها، خصوصا محلات حاشیه ای، به لحاظ عدم دسترسی به امتیازات خاص و احساس محرومیت و ناکامی اشاره دارد. نظر به اهمیت این مسئله، تحقیق حاضر با پیگیری تحولات رخ داده در رویکردهای کلاسیک و متاخر برای تشخیص رابطه بین توزیع فضایی جرم و رفتار انحرافی، به بررسی این مطلب در یکی از محلات شهر ساری تحت عنوان «ترک محله» می پردازد. عناصر شکل دهی هویت و عناصر طرد اجتماعی این محله از سوی دیگران، مولفه هایی هستند که در این تحقیق به آنان پرداخته شده است. این بررسی با استفاده از روش کیفی و مصاحبه و مشاهده مستقیم و استفاده از دانسته های مطلعان محلی انجام شده و به منظور آگاهی بیشتر از وضعیت معیشت و زندگی اهالی محله، با 20 نفر از زنان ساکن آن طی 10 روز مصاحبه صورت گرفته است. نتایج نشان داد که اساس شکل گیری هویت در این محله، بیشتر بر محور جماعت گرایی قومی است و شکل اساسی طرد اجتماعی در این محله در انحرافات اجتماعی و جرم تبلور می یابد و در چرخه ای ترکیبی، با تخریب خانواده، فقر و بی ثباتی اقتصادی و شغلی تقویت می شود و تداوم می یابد.
خلاصه ماشینی:
ايـن بررسـي بـا استفاده از روش کيفي و مصاحبه و مشـاهده مسـتقيم و اسـتفاده از دانسـته هـاي مطلعـان محلـي انجـام شـده و بـه منظـور آگـاهي بيشـتر از وضـعيت معيشـت و زندگي اهالي محله ، با ٢٠ نفر از زنان ساکن آن طي ١٠ روز مصـاحبه صـورت گرفته است .
نتايج نشان داد که اساس شکل گيري هويت در ايـن محلـه ، بيشـتر بر محور جماعت گرايي قومي اسـت و شـکل اساسـي طـرد اجتمـاعي در ايـن محله در انحرافات اجتماعي و جرم تبلور مـي يابـد و در چرخـه اي ترکيبـي ، بـا تخريب خانواده ، فقر و بي ثباتي اقتصـادي و شـغلي تقويـت مـي شـود و تـداوم مي يابد.
عناصر شکل گيري هويت افراد ساکن در اين محله و همچنين عناصـر و مؤلفـه هـايي کـه منجر به طرد اجتماعي اين افراد از سوي ديگران شده ، موضوعاتي اسـت کـه در ايـن مقالـه بـه آنان پرداخته شده است .
با کاربري از نظريات مرتون ، در مطالعه رفتار کژکارکردي حاشيه نشينان ، به دو مشخصـه دست مييابيم : اول ، طغيانگري، چراکه با عدم پذيرش اهـداف و وسـايل رسـيدن بـه آن هـا از سوي فرد حاشيه نشين جامعه روبه رو هستيم و اين امر وقتي حاصـل مـيشـود کـه فـرد بـه دليـل ناکافي و قرار گرفتن در حاشيه فضاي منطقه اي شهر، خود را از فشار معيارهـاي حـاکم جامعـه رهايي داده و با راه هايي نوين با نظمي جديد و خودسـازه بـراي تحقـق اهـداف خـود خواسـته متوسل شود (احمدي: ١٣٨٤).