چکیده:
این مقاله با بررسی تطبیقی انقلاب های مصر، تونس و لیبی، ارتباط میان نوع جامعه مدنی با نوع گذارهای سیاسی را واکاویی نموده است. در قالب این ارتباط، مقاله مشخص ساخت که گستردگی قابل توجه جامعه مدنی در تونس و مصر باعث شده است تا گذارهای دموکراتیک در این دو کشور در بازه زمانی کوتاه تر و بالطبع با خشونت کمتری حادث شود. برعکس، ضعف و عدم گسترش جامعه مدنی در لیبی باعث گردید تا فرایند گذار دموکراتیک در آن کشور در بازه زمانی طولانی تر و لاجرم با خشونت بیشتری همراه گردد. گرچه کودتای جولای سال 2013 ارتش مصر نشان داد که نوع قوام یافته جامعه مدنی نمی تواند تثبیت گذارهای دموکراتیک را تضمین نماید، اما مطالعات تطبیقی مقاله مبین این موضوع است که فارغ از عوامل دیگر، نوع قوام یافته این جامعه مدنی در تعیین شیوه گذار سریع و کم خشونت و نوع قوام نیافته آن در تعیین شیوه گذار طولانی مدت و پرخشونت موثر عمل نموده و در وضعیت دوم حتی دخالت های خارجی را برانگیخته است.
General views have usually ignored the relation between the type of civil society and the type of political transitions. To address this shortcoming، the current article has reinvestigated this relation through a comparative study of revolutions in Egypt، Tunisia and Libya. In the framework of this relation، this article has demonstrated that remarkable development of civil society in Tunisia and Egypt has caused democratic transitions occur within a shorter period of time and with less aggression consequently. In Libya، on the contrary، due to its weak and undeveloped civil society the democratic transition occurred in a longer period of time and inevitably with more aggression. Although the 2013 military coup in Egypt indicated that even an established civil society is unable to guarantee the consolidation of democratic transition. However، comparative studies of this article suggests that regardless of other factors، an established civil society has a positive impact on a quick transition with less aggression whereas a non-established civil society exerts a negative impact on the revolution leading to a long transition with more aggression. In second case، it has even drawn foreign intervention.
خلاصه ماشینی:
مقاله فرارو با توجه به همین ضرورت، این فرضیه مقدماتی اما اساسی را طرح میکند که نوع جامعه مدنی از حیث قوامیافتگی یا قوامنیافتگی در تعیین شیوه گذارهای مورد اشاره مؤثر عمل کرده است و به شکل خاص به ترتیب شیوه گذار سریعتر و کم خشونت در مصر و تونس و شیوه گذار طولانی و پرخشونت در لیبی را تعیین کرده است.
از حیث نطری، استدلال این است که اولا جامعه مدنی قوامیافته از طریق ساماندهی بهتر نیروهای مدنی، بسیج گستردهتر منابع و تعمیق بسیج سیاسی باعث تسهیل در پیروزی سریع انقلاب یا کوتاه شدن دوره گذار میشود.
(Deane, 2013: 15) نقش قابل توجه نهادهای مدنی مزبور در فرایند گذار را همین طور میتوان از طریق حضور گسترده این نهادها در دوره پس از گذار تونس نیز فهم کرد.
(Beilin, 2012: 14-18) علاوه بر سازمانهای ساختارمند و شناخته شده مزبور، گروهی از نهادهای مدنی بدون ساختار و به اصطلاح ناشناخته نیز در جامعه مصر حضور داشتند که نقش مؤثری در اعتراضات مردمی و به بار نشستن انقلاب از طریق آموزش شهروندی، ایجاد گردهماییهای عمومی و فشار بر دولت ایفا کردند.
این جامعه مدنی قوامنیافته نتوانست کارکرد بسیج منابع و بسیج سیاسی را ساماندهی و تعمیق بخشد و به همین دلیل در مقایسه با گذارهای تونس و مصر، دوره گذار در لیبی در دوره زمانی طولانیتر، یعنی حدود هشتماه از فوریه 2011 تا اکتبر همان سال به طول انجامید.
Boose, Johnson William, 2012, "Democratization and Civil Society: Libya, Tunisia and the Arab Spring", International Journal of Social Science and Humanity, Vol. 2, No4.