چکیده:
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و فرهنگ سازمانی کارکنان با بلوغ سازمانی در دانشکده فنی و حرفهای دکتر شریعتی تهران با استفاده از روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی انجام گردید. جامعه آماری تحقیق شامل کارکنان دانشکده فنی و حرفهای دکتر شریعتی تهران در سال 95 – 1394 بوده که تعداد آنها (291) نفر میباشند. تعداد نمونه طبق جدول مورگان تعیین و سپس به صورت نمونهگیری تصادفی ساده تعداد (165) نفر مشخص شد. ابزار تحقیق دو پرسشنامه استاندارد و یک پرسشنامه محقق ساخته بوده که به منظور سنجش بلوغ سازمانی کارکنان پرسشنامه محقق ساخته با 20 سوال، ویژگیهای شخصیتی پرسشنامه مک کری و کوستا (1992) با 60 سوال و فرهنگ سازمانی با پرسشنامه رابینز (1999) با 56 سوال استفاده شده است و اعتبار آن از طریق محاسبه آلفای کرونباخ تعیین گردید، دادههای گردآوری شده با استفاده از شاخصهای ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چند متغیری و جدول آنووا تجزیه و تحلیل شدهاند. نتایج نشان میدهد: 1) بین متغیر بلوغ سازمانی و فرهنگ سازمانی همبستگی بالایی وجود دارد، هرچه میزان فرهنگ سازمانی بالا رود، میزان بلوغ سازمانی نیز بالا خواهد رفت. 2) بین ویژگی شخصیتی و ابعاد آن با بلوغ سازمانی مشخص شد که عامل برون گرایی بالاترین تاثیر را بر متغیر بلوغ سازمانی دارد. 3) بین فرهنگ سازمانی ومولفههایش با بلوغ سازمانی مولفه خلاقیت و نوآوری بالاترین تاثیر را بر بلوغ سازمانی دارد.
خلاصه ماشینی:
ابزار تحقيق دو پرسشنامه استاندارد و يک پرسشنامه محقق ساخته بوده که به منظور سنجش بلوغ سازماني کارکنان پرسشنامه محقق ساخته با ٢٠ سوال ، ويژگي هاي شخصيتي پرسشنامه مک کري و کوستا(١٩٩٢) با ٦٠ سوال و فرهنگ سازماني با پرسشنامه رابينز(١٩٩٩) با ٥٦ سوال استفاده شده است و اعتبار آن از طريق محاسبه آلفاي کرونباخ تعيين گرديد، داده هاي گردآوري شده با استفاده از شاخص هاي ضريب همبستگي و تحليل رگرسيون چند متغيري و جدول آنووا تجزيه و تحليل شده اند.
از آنجايي که نيروي انساني در موفقيت و تکامل سازمانها نقش مهمي دارد پس بايد از نظر شغلي به بلوغ و بالندگي رسيده باشد تا بتواند وظايف محوله را به خوبي انجام دهد و موجب پيشرفت سازمان شود کسي که از نظر شغلي به بالندگي رسيده يعني از بلوغ سازماني برخوردار است از سويي به نظر مي رسد که ويژگيهاي شخصيتي و فردي کارکنان نيز در بروز اين رفتار نقش داشته باشند.
موفقيت هاي چشمگير دهه اخير سازمان هايي با حداقل امکانات از يک سو و شکست سازمان هايي با بهترين توانايي هاي مادي از سوي ديگر بيانگر نقش قابل توجه عوامل غير مادي و معنوي در موفقيت آنها بوده است که در اين ميان فرهنگ سازماني به عنوان عامل موثر در عملکرد سازماني براي رسيدن به سطح بالايي از بلوغ سازماني تلقي مي گردد (اسدي و همکاران ، ١٣٩٢).
بدين ترتيب نتايج به دست آمده در پژوهش حاضر اين است که بين فرهنگ سازماني و بلوغ سازماني رابطه معنا داري وجود دارد.