چکیده:
نابینایان به واسطه تنوع محیطی، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه قادر به کسب تجربیاتی می شوند که بسیاری از آنها توسط حواس ادراک می شوند. دریافت، ذخیره سازی و یاد آوری اطلاعات طی یک فرآیند پیچیده انجام می شود، ابتدا باید یک پدیده را احساس و ادراک کنیم، سپس آن را در حافظه خود ذخیره نموده، از آن یک تصویر ذهنی بسازیم وآن را تداعی کنیم. از آنجا که مفاهیم شناختی با استفاده از بینایی انسان شکل می گیرد، بدلیل اینکه نابینایان این چنین تجربه ای را کسب نکرده اند پس درک کردن شکل شی برایشان پرسش برانگیز است. حال آنکه برای ادراک و تصویر سازی ذهنی احتیاج به سایر حواس دارند یکی از این حس های غیر بصری که میتوان از آن استفاده کرد نیروی جاذبه است. بنابراین، این مقاله نقش نیروی جاذبه در منظر را از جنبه حواس غیر بصری براساس تجربیات و درک نابینا از محیط برسی کرده و آن را براساس فرآیند(ادراک با گذر کردن از مکان) تحلیل می کند. در واقع نیروهای فیزیکی در درک فضایی محیط و ارتباط انسان با لنداسکیپ بسیار تاثیرگذار تلقی شده و سازماندهی متفاوتی از درک فضا را فراهم نموده اند. همچنین، درک نیروی جاذبه به خودی خود تحت تاثیر بافت محیطی که در آن قرار گرفته اند، تشخیص داده می¬شود. و عاملی جهت تقویت حس مکان در نظر گرفته می شود. این مقاله با توجه به ماهیت و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی، وتحلیل داده های بدست آمده از برسی اصول رفتاری و ادراکی نابینایان نگاشته شده است و تلاش انجام شده از بازخوردهای نتایج مصاحبه ها و پرسشنامه های حضوری، به جهت ادراک نابینایان از حواس غیر بصری،گشته است.
خلاصه ماشینی:
حال آنکه برای ادراک و تصویر سازی ذهنی احتیاج به سایر حواس دارند یکی از این حسهای غیر بصری که میتوان از آن استفاده کرد نیروی جاذبه است.
کلید واژهها: نابینا، حواس غیر بصری، نیروی جاذبه، مکان، تصویر سازی ذهنی، منظر این مقاله بر گرفته از رساله کارشناسی ارشد معماری منظر ،گل ناز صابری، با عنوان طراحی منظر برای نابینایان با رویکرد ارتقاء حس مکان در حاشیه زاینده رود فرضیه پژوهش: با توجه به محیطهای مدرن امروزی و رشد بینایی محور، ادراک از نظر روشن دلان ناگزیر مشکل شده است و استفاده ازنشانهها و محرکهای غیر بصری که از طریق سایر حواس خود(لامسه، شنوایی، بویایی، چشایی) قابل درک میباشند، هستند.
یکی از این محرکهای طبیعی که کمک شایانی به این قشر در جهت یابی و مکانیابی انجام میدهد، نیروی جاذبهای است که در شیب راههها احساس میشود و میتواند نابینا را با تمامی حواس غیر بصری و تجربه حسی خود به شناسایی مکان فرا خواند.
تصویر سازی ذهنی از طریق دیدار به صورت یکپاره انجام میگیرد اما تصویر سازی شنیداری که به تبع ادراک شنیداری است به صورت تدریجی شکل میگیرد به این معنی که یک فرد نابینا فضا را به صورت بخشهای بسیار کوچک که در برد سیستم ادراکی وی میباشد درک میکند و سپس در ذهن خود ارتباط این تکهها را درک کرده و به خاطر میسپارد(گماسایی،1395).
تصویر3- درک مکان نابینا از طریق ایزوله سازی از الودگی صوتی- ماخذ: (شریفی درامدی1379) چگونگی کنترل فضا توسط بویایی در ساختار مسیرهای ورود هوا، مانند کریدورهای سبز، شبکه سیالی از بو بهوجود میآورند، که توسط نابینا قابل درک بوده و سمت حرکت و شدت آن معرف مسیر حرکت است.