خلاصه ماشینی:
او 29، تعبیر«اندر دین گوید»(صص 161،قطعهی 2،بند 1)و نظایر آن را برای نقل قول از مثلا دینکرد به کار میبرد،حال آنکه در کتابی مثل بندهش هنگامی که این عبارت به کار میرود،به کتاب اوستا با آموزشهای شفاهی دینی اشاره گذشت زمان و شرایط زمانه چنین تحجری را تحمیل کرده است و چیرگان به بهانهی اینکه مبادا هرگونه آزادی در اندیشه و عمل موجب تحریف آرای پیشینیان و دور افتادن از اصل و بنیاد درست گردد،آرا و نظریات خود را درست به شمار میآوردند و رقبیان را از میدان به در میکردند میکند.
در پس سنت و رسم دخمه گذاری جسد-که حدود سی چهل سال است در ایران منسوخ شده و اینک در هندوستان،بهویژه در شهر بمبئی مسئلهی حاد و داغ مورد دعوای انجمن زرتشتیان و دولت هند است-در متون کهن استدلال و اساطیری دیگر قرار دارد: در آنجا مسئله پرهیز از آلودن زمین و نیز بویژه ضرورت تابش آفتاب بر جسد برای زدون پلیدی مرگ و دیو آن مورد بحث است و استدلال بسیار پچیده و دقیقی در پیرامون مسایل مربوط به آن در ابعاد گوناگون این رسم آورده شده است،به نظر میرسد که اینگونه استدلال و گفت و گو در روزگار نویسندگان م.
داستانها بسیاری را در این دستنویس مییابیم که شاخ و برگی بیش از آن دارند که در روایت اوستایی و حتی پهلوی آنها هست و از این لحاظ بیشتر به نوشتههای متأخر موسوم به فارسی زرتشتی مشابهت پیدا میکنند؛ مانند داستان گرشاسب(قطعهی شمارهی 1)و داستان تهمورس و جمشید (قطعهی شمارهی 3)و بخش دوم حقیقت گلشاه،یعنی کیومرث یا آدم ابو البشر (قطعهی شمارهی 8)،و نیز نو بارانی(قطعهی شمارهی 26)که داستان تیر اندازی برای تعیین مرز ایران و توران است.