چکیده:
درک بینش روشنفکری تقیزاده همانقدر دچار کجفهمی است که درک شخصیت سیاسی او؛ با این تفاوت که تقیزاده خود، در ایجاد این کجفهمی بیش از هر کس دیگر نقش داشت. چرا که ایراد جمله «ایرانی باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس» دیگران را به این بینش کشانید که وی با درک سطحی از مدرنیته، فاقد وجاهت روشنفکری بوده و به اندازهی یک فرنگیمآب نزول کرده است؛ در حالیکه بررسی مطالب و نوشته های وی، خلاف این مسئله را اثبات می کند . به لحاظ شخصیت سیاسی - که شخصیت روشنفکریاش بر آن سایه انداخته بود - نزدیکی به قدرت و دست یازیدن به هر اقدام منفعتطلبانه، که لازمۀ مقام سیاستمداری است، حتی به قیمت امضای تمدید قرار داد 1933، وی را به یکی از منفورترین سیاستمداران عصر پهلوی مبدل کرد .
There is misunderstanding about not only Taghizade`s intellectual insight but also his political character. The difference is that he himself contributed to such misunderstanding more than others. Because، expressing the statement: “Iranian must be fond of western culture apparently and inwardly، physically and spiritually”، made others reckon that due to his superficial understanding of modernism، he is intellectually inadmissible and has declined as a person fond of western culture; while studying his notes and writings proves the contrary. Because of his political character that his intellectual character had concealed، obtaining power and performing any self-interest action which is an inseparable feature of a politician turned him to one of the most politicians in the Pahlavi era، especially after his signing the contract of 1933 to extend it.
خلاصه ماشینی:
comتاریخ وصول: 23/2/1392 تاریخ پذیرش: 14/8/1392 مقدمه مهمترین پرسش نوشتار پیش رو این است که موضع تقیزاده در مقام یک روشنفکر محقق و سیاستمدار واقع گرا در قبال مسئلۀ هویت ملی در رفع عقبماندگی ایران با تکیه بر فرنگیمآبی چیست و در مقام یک سیاستمدار، نظرات روشنفکرانهاش در باب تجدد و رفع عقبماندگی ایران چقدر قابلیت ارجاع داشته است؟ اهمیت پرداختن به شخصیتی چون سید حسن تقیزاده، در تاریخ معاصر ایران در این است که وی در مقام روشنفکر، عنوان سیاستمداری قهار را یدک می کشد که در مهمترین دورۀ سیاسی ایران؛ یعنی جنبش مشروطیت – که تا زمان محمد رضاشاه پهلوی نیز ادامه داشت – بهعنوان یکی از رهبران مشروطیت، مبدع و منشاء اعمال و سیاستهای مهمی بود.
گفته میشود وی، بنا به عمق و ابعاد مختلف تأسفبرانگیز عقب ماندگی ایران، نسبت به دول غربی، بر آن بود تا با پیش گرفتن مشی فرنگیمآبی که نشانگر عدمشناخت از مبانی مدرنیته و ساختارهای سنتی جامعه ایران است، درصدد رفع بحران عقب ماندگی ایران بود؛ در حالی که با بررسی مطالب مندرج در «کاوه»، بهویژه در دور دوم انتشارش، جایگاه وی بهعنوان یک فرنگیمآب بهشدت مخدوش شده و بهسوی تجددگرایی متمایل میگردد؛ اما این مسئله نافی آن نیست که تقیزاده نیز همچون دیگر روشنفکران ایرانی در تقابل با مدرنیته، فاقد بینش درست و واقعی از مدرنیتۀ غرب و البته فرهنگ ایرانی است.