چکیده:
مسئله اساسی این مقاله،اسلام گرایی به عنوان گفتمان سیاسی- اجتماعی است. فرضیه پژوهش این است که گفتمان اسلام گرایی نوعی مقاومت دربرابرسلطهگفتمان مدرنیته غربی است. گفتمان اسلام گرایی با تعریف سیاسی از اسلام، نیروهای به حاشیه رانده گفتمان مدرنیزاسیون را جذبمی کند. این گفتمان با صورت بندی جدیدیاز اسلام، الگوی بدیلی برای مدیریت جامعهپیشنهاد می کند. گفتمان اسلام گراییمدرنیزاسیون غربی درکشورهای اسلامی را به چالش می کشد. اسلام گرایان با به دست دادن روایتی سیاسی از اسلام، به گردآورینیروهای مقاومت دربرابر سلطه گفتمان مدرنیته غربی می پردازند.
خلاصه ماشینی:
"حضور بازیگران و به ویژه اسلام گرایان در تحولات سیاسی اخیر کشـورهـا ی اسـلامی آن بوده است که دولت های سکولار با اجرای مدرنیزاسیون غربـی در جوامـع خـود، موجـب نوعی احساس شکست و ناکامی و تحقیر مردم و به حاشیه رانده شدن ارزش های بومی و مذهبی خود شده اند.
گفتمان اسلام گرا برخلاف دولت های مدرن و گفتمان مدرنیته که خواهـان جـدایی دیـن ز سیاست بود، به دنبال کسب قدرت سیاسی و تشکیل دولت اسلامی برای اجرای دین است کـه تنها دانش معتبر دربرابر گفتمان مدرنیتۀ غربی به شمار میرود.
براساس ویژگیهایی که بیان شد، اسلام گرایـی یـا دموکراتیـک اسـت یـا غیر دموکراتیـک ؛ بنابراین گروه های اسلام گرا طیفی را تشکیل مـی دهنـد کـه در یـک سـوی آن ، اسـلام گرایـان اقتدارگرا هستند که با فعالیت ها و عملکردهای غیردموکراتیک ، درپی کسب قـدرت سیاسـی و ایجاد جامعۀ اسلامی اند و در سوی دیگر، اسلام گرایان دموکراتیک قرار دارند که بـرای کسـب قدرت سیاسی و ادارة جامعه ، عملکردهای دموکراتیک دارند.
(219 :1384 همین که مبانی توسعۀ غربی (مدرنیزاسیون غرب ) در کشورهای اسلامی روبه سستی نهـاد و ناکارآمد شد و وعده های نخبگان سیاسی طرفدار غرب برای پیشرفت تحقـق نیافـت ، طبقـات به حاشیه رانده شده علیه دولت و نمایندة جریان مدرنیزاسـیون شـوریدند و از دیـن بـه عنـوان مهم ترین عامل تقویت کننده و بسیج توده ها بهره برداری کردند.
فرض اساسی ما در مقالۀ حاضر ایـن اسـت کـ دولت های مجری طرح مدرنیزاسیون در کشورهای اسلامی برخـی ن یروهـا را سـرکوب یـا بـه حاشیه رانده اند و گفتمان اسلام گرایی واکنش نیروهای به حاشیه رانـده و سـرکوب شـدة ایـن جریان است ."