چکیده:
مقدمه: این مقاله در پی بررسی دلایل تغییر الگوی مصرف از مواد کم خطر به پرخطر و نیز شناسایی عوامل زمینه ساز آن در بین افراد معتاد استان خراسان شمالی است. چارچوب نظری این تحقیق، شامل نظریه فشار اجتماعی، نظریه آنومی، تداعی افتراقی، کنترل اجتماعی، مدل سازگاری، تعارض اجتماعی، سرمایه اجتماعی و نظریه مبادله است. روش: تحقیق به صورت پیمایشی بوده و جمعیت آماری تحقیق را افراد سوء مصرف کننده مواد کم خطر در گذشته تشکیل می دهد که درحال حاضر الگوی مصرف را به مواد پرخطر تغییر داده اند. در بررسی به عمل آمده برای دستیابی به اطلاعات کمی در این پژوهش، دو گروه از معتادان زندانی شده و مراجعه کننده به واحد درمانی کلینیک ثامن از شهرستان بجنورد انتخاب شدند که هر دو گروه، تغییر در الگوی مصرف داشته اند و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش نامه ای محقق ساخته است. روش آماری استفاده شده نیز شامل رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیروفی دو تک متغیره است. یافته ها: براساس یافته های این پژوهش، روند تغییرات الگوی مصرف حاکی از تغییر ماده مصرفی از تریاک به موادی مانند هروئین و حشیش و تغییر روش مصرف مواد از روش های دشواری همچون تدخین به روش های ساده تری همچون خوردن و تزریق بوده و کاهش سن مصرف مواد هم مشاهده می شود. بحث: نتایج تحقیق گویای این است که بین فشار (محرومیت) اجتماعی، تعامل با خانواده و هم¬بستگی در خانواده، فقر فرهنگی، ناخالصی مواد و تغییر الگوی مصرف مواد مخدر، رابطه معنی دار وجود دارد. به طور کلی عواملی که باعث شده تا افراد معتاد این استان از مواد کم خطر به پرخطر روی آورند، عبارت اند از: ارزان شدن مواد پرخطر، رونق کارگاه های صنعتی تولید مواد پرخطر، ناخالصی مواد کم خطر، وجود فشارهای اجتماعی همچون فقر و بیکاری در بین حاشیه نشینان، افزایش خرده فروشی مواد مخدر در محیط های آلوده و وجود فقر فرهنگی در بین برخی خانوادها و ناآگاهی آن ها از آثار تسکینی و تقویتی مواد.
خلاصه ماشینی:
براساس نتایج به دست آمده در ایـن تحقیق ، روند تغییرات الگوی مصرف حاکی از تغییر مادة مصرفی از تریاک به موادی ماننـد هروئین و حشیش و تغییر روش مصرف مـواد از روش هـای دشـواری چـون تـدخین بـه روش های ساده تری همچون خوردن و تزریق بوده و کاهش سن مصرف نیز مشهود اسـت (انجمن جامعه شناسی ، ١٣٨٦).
به این ترتیب ، براساس نظریة کنترل اجتماعی می توان چنین گفت : ضعف اخلاقی و مذهبی فرد معتاد + محیط اجتماعی آلوده آمـادگی بـرای تغییـر الگوی مصرف مواد مخدر حال با توجه به مجموع نظریاتی که اشاره شد، می توان گفت که هرگاه فرد معتاد تحت فشارهای اجتماعی نظیر بیکاری و بحران های مالی قرار بگیرد، احساس هم بستگی ضـعیفی با خانوادة خود بکند، در خانواده ای تربیت شده باشد که اجماع ارزشی در آن وجود نداشته باشد یا نحوة تعامل خانواده با فرد معتاد مناسب نباشد، از ضعف اخلاقـی و مـذهبی رنـج ببرد و نهایتا در محیط اجتماعی آلوده ای زندگی کند، انگیزة وی برای گرایش به مواد مخدر پرخطر بیش تر می شود؛ چراکه انتظار فرد معتـاد در ایـن شـرایط از مـواد مخـدر، تخفیـف ناراحتی های حاصـل از مـشکلات خـانوادگی و محیطـی یـا تـسکین علائـم اضـطراب و افسردگی ناشی از حالت عصبی یا بیماری عاطفی است (اسعدی ، ١٣٧٢).
به زعم معتادان ، نحوة تعامل خانواده با آن ها، فقر فرهنگی ، محیط اجتماعی آلوده ، کـاهش هم بستگی و ناخالصی در مواد از علت های تغییر الگوی مصرف مواد از کـم خطـر بـه پرخطـر است .