خلاصه ماشینی:
رابرت ویتکین استاد جامعهشناسی دانشگاه اکستر Exter که پیش از آن با انتشار کتاب Art and social Structure دربارهی هنر و جامعه کار کرده بود،در کتاب Routledge,1998 و Adorno On Music به دیدگاههای آدورنو دربارهی موسیقی و بهویژه جاز پرداخته است.
دربارهی همهی این ادعاهای جاز دربارهی نوآوری در موسیقی مانند ضدضرب،تنظیم و ارکستراسیون(سازبندی)چنین داوری میکند که آنها اقتباسها و تقلیدهای فرودستانه-حتی کاریکاتورمآبانه-از آنچه آهنگسازان کلاسیک دهههای پیش از آن ابتکار کرده بودند و معنادارتر از ایشان از این نوآوریها و بدعتها بهرهبرداری میکردند،هستند.
آدورنو به این ادعا که محافل آفریقایی و سیاه جاز شور زندگی را میپراکنند،کاری ندارد و ارتباط میان جاز و سیاهپوستان را به ارتباط میان موسیقی کافهای و نوازندگان ولگرد ویلون-کولیها-همانند میکند که به قول بارتوک13این شهرها هستند که این موسیقی را برای آنها فراهم میآورند: فرآوری جاز نیز پدیدهای شهری است و رنگ سیاه سیاهپوستان،به اندازهی رنگ نقرهای ساکسفون تأثیر دارد...
مقاله 1936 آشکار میکند که تا چه اندازه بر پایه این نکته،چهرهای دروغین به آدورنو در اینباره دادهاند: به نظر میرسد جاز در دو راستا پیشرفته و مدرن باشد-که هردو با توجه به گرایش تکوینی خاص موسیقی از هم متفاوت هستند.
آدورنو باور داشت که همهی امتیازات در خور«جاز جاافتاده»بدینسبک بازمیگردد و یادآوری میکند که این سبک راه جاز را در میان طبقات گوناگون اجتماعی هموار کرد.
آنجا که جاز از شکلهای ترانههای عامهپسند،مایه دیاتونیک و ضرب تکتونی میپرهیزد،آدورنو تاکید میکرد که نوآوریها و بدعتهای ایشان تنها چرخشی در سبک است که پیش از این نیز در موسیقی جدی انجام پذیرفته بود و اصولی به شمار میآیند که دیگر جای هیچ چالشی با آنها نیست.