چکیده:
شیخبهایی و محمدباقر مجلسی از شخصیتهای بزرگ و اثرگذار مکتب اصفهان، دو اثر موجز کلامی از خود به یادگار گذاشتهاند که اعتقادنامه نامیده میشود. اعتقادنامهها اولا و بالذات بیانگر و حافظ و ناقل اعتقادات اصولی و زیربنایی یک مکتب و مذهب هستند اما در عین حال، چون مشتمل بر باورهای صریح و بیپیرایه صاحب رسالهاند، میتوانند نمایشدهنده راستین آراء برگزیده نویسنده و منش و شخصیت وی نیز باشند.این مقاله ابتدا به بررسی محتوای رسائل اعتقادی شیخبهایی و مجلسی میپردازد و سپس از پنجره این دو اثر، نگاهی به نحوه نگرش و مشی و منش ایشان میاندازد و روشن میکند که دو متفکر همعصر از این حیث چه تفاوتهایی دارند.علامه مجلسی اغلب عبارات رساله را در قالب امری و الزامی و دستوری (باید و نباید؛ یجب و لایجب) آورده و خود را در مقام توصیه و تجویز قرار داده است. همچنین با گسترده کردن حیطه ضروریات دین و با نفی و طرد و تکفیر مخالفان، حوزه معتقدین و مومنین را تنگ و محدود کرده است، اما شیخبهایی به توصیف و تبیین رای خود بسنده کرده و خواننده را مقید به پذیرش آن ننموده است. علاوه براین، در رسالة او اثری از تکفیر و تحدید بچشم نمیخورد.شیخبهایی، دو سوم حجم رساله خود را به مسائل عملی اسلام اختصاص داده، اما علامه مجلسی بیشترین همّ خود را صرف شرح اصول عقاید کرده و در بخش اعمال، به شرح مقدمات عمل و توصیههای اخلاقی بسنده کرده است.
خلاصه ماشینی:
( 88 ) برای روشن شدن اختلافی بودن این موارد، بطور مختصر به چند رأی متفاوت در هر مورد اشاره میکنیم ولی قبل از آن، یادآور میشویم که بنظر میرسد در خصوص چنین عقاید مورد اختلافی، روش شیخبهایی پسندیدهتر است، زیرا در رساله خود به آنها نپرداخته و در مسئله معاد جسمانی هم فقط به بیان اصل اعتقاد به معاد جسمانی اکتفا کرده و دربارة بدن اخروی که بشدت محل اختلاف است اظهار نظری نکرده است؛ اما علامه مجلسی حتی به جزئیات این امر هم اشاره کرده و مثلا گفته تا هنگام تدفین، روح در بدن مثالی است و هنگام سؤال و جواب و فشار قبر به بدن اصلی میرود و پس از آن دوباره به بدن مثالی منتقل میشود و در قیامت، مجددا به بدن اصلی باز میگردد.
در مسئله اعتقاد و تسلیم تام و تمام به هر خبری که از معصومین (ع) میرسد، باید گفت اگر منظور علامه مجلسی، اخبار صحیح و قطعیالصدور بوده، حرفی کاملا صحیح است و نارسایی عقل در درک محتوای چنین احادیثی، هرگز نباید مستمسک رد آنها قرار گیرد، اما اگر - چنانکه از ظاهر نوشته ایشان برمیآید - منظور پذیرش هر خبری است که به آن بزرگواران منسوب میباشد، بسیار روشن است که سخنان خلاف این رأی، یعنی سخنانی که توصیه اکید به ارزیابی احادیث و رد برخی از آنها دارد، از زبان خود پیامبر (ص) و ائمه (ع) گرفته تا علمای شیعه و سنی، بوفور وارد شده و ما فقط بعنوان نمونه خواننده را به بحث «فی الاحادیث المختلفه» در تصحیح الاعتقاد شیخ مفید ارجاع میدهیم.