خلاصه ماشینی:
اما ویکنز بر این باور است که "نوآوری مطلق" ابنسینا در تحقیقات وجودشناختی او است و بر این گمان است که تمایز بین ماهیت و وجود در نظر او بهخوبی میتواند زمینه را برای برهان وجودی آنسلم در باب وجود خداوند فراهم آورد .
ابنسینا در کتاب اشارات و تنبیهات که به تعبیر یکی از دانشمندان "بزرگترین شاهکار" او است، استدلال کرده است: خداوند واجب است بدین علت که وجود سلسلهای نامتناهی از علل و موجودات ممکن محال است .
ابنسینا به این استدلال ادامه میدهد که تصور ارتباطی واقعا دو سویه بین خدا و چیزی دیگری هم محال است: اگر چنین ارتباطی وجود میداشت و هر یک علت دیگری لحاظ میشد، منطقا نیز باید هر یک[از آنها] به طوری که قبل از دیگری موجود بودهاند لحاظ میشدند .
دیدگاه ابنسینا مبنی بر این که خداوند هم واجب است برای همه موجودات و هم مطلقا واحد، نه تنها توسط نزدیک ترین پیشینیان فلسفی او چون کندی و فارابی مطرح شده، بلکه[این نظر] شالوده اندیشه قرآنی را نیز تشکیل داده است.
بنابراین اگر در نظر بگیریم که چون خداوند اساسا غیر قابل شناخت است و صرفا باید با اصطلاحات سلبی توصیف شود و نیز هر صفت "ایجابی" به طور نسبی به او منتسب میشود و بازتاب مفهوم یا فکر ذهنی متفکر است تا حقیقت ماهیت خدا، در این صورت همان طور که پیشتر در مبحث اصطلاحات فارابی دیدیم صفات الهی سینوی را نیز میتوان به دو گونه اصلی ایجابی و سلبی تقسیم کرد.
همان طور که ابنسینا در کتاب اشارات میگوید: خداوند(واجب الوجود) ضرورتا به واسطه ماهیتش به ماهیت خود علم دارد[یا درک میکند] ...