چکیده:
این مقاله تحلیلی است از کارکرد فعل در عناصر داستان و روایت. سعی بر این است که علاوه بر نشان دادن اهمیت فعل در نحو و دستور روایت، نسبت آن را با عناصر داستانی مشخص کند. پرداختن به مفاهیم بنیادی این بخش از روایت شناسی بویژه طبقه بندیهای تازه در زمینة فعلهای روایت از اهداف این پژوهش است.
در این بررسی، برخی عناصر ساختاری داستان همچون پیرنگ، لحن، شخصیت با محوریت فعل، مورد ارزیابی قرار گرفت و با سنجش آرای صاحبنظران این عرصه، تلاش میشود که به دلیل انواع مختلف فعلهای زبان فارسی، نوعی تازه از رده بندی (ژانر) گونههای داستانی با مخاطبان این مباحث در میان گذاشته شود.
شگردهای زمان سازی فعل و نقش دوگانة آن نیز، هم در ساحت نحوی و هم در ساحت روایتی، مورد توجه بوده است. کوشش شده است با عرضه مثالهای داستانی، چگونگی برخورد نویسندگان با نمونههای خاصی از افعال نشان داده، و مزایا و محدودیتهای هر کدام در رابطه با نوع شخصیتهای داستان و لحنهای حاکم بر روایت تبیین شود.
This article analyzes the function of the verb in the elements of anecdote and narrations.
Efforts have been made to show the importance of verb in narration’s grammar, and its relations with anecdotal elements. Study of the fundamental concepts of narrations, especially the new classifications of narration verbs is one of the goals of this project.
In this study, some of the structural elements of the story; such as the plot, tone, and characters have been assessed with due regard to verbs. By assessment of view of experts in this domain; efforts have been made to present new genres of anecdotes to the related addressees.
The tenses of the verb and their dual roles in grammar and narration have been taken into consideration. Efforts have been made to present examples of anecdotes; and to show how the authors have dealt with particular tenses of the verb; while elaborating on the benefits and restrictions of each of them in relation to the story’s persona, and the rhetoric within the narration.
خلاصه ماشینی:
وی در نقد پراپ معتقد بود داستان فقط مجموعه ای از افعال نیست و چیزهای دیگری هم لازم است که اسم آنها را «نشانه » گذاشت ؛ با این حال او محور یا گرانیگاه بودن فعـل را در داسـتان رد نمیکرد؛ به همین دلیل در کتاب s/z نظـرش بـر ایـن بـود کـه «هـر کـس متنـی را میخواند به کمک فعلهای ویژه ای است که اطلاعاتی دربارة داستان به دست مـیآورد» (همان ، ٦٢).
کـارکرد پنهان شگرد تغییر زمان فعل روایت این است که به داستان ، حجمی زمانی خواهـد داد و صحنۀ مورد نظر را پیش روی خواننده زنده و در حال وقوع نشان میدهد (مندنیپور، همان .
با به کار گیری فعلهای ویژه در روایت ، می توان مضمونها را برجسته ساخت و یا بـه تعلیـق و شخصـیت پـردازی در داسـتان ، شکلی تازه بخشید و بدین ترتیب رده های داسـتانی و ژانرهـای نـوینی را بـه دنیـای داستان و داستان نویسی عرضه کرد؛ همچنین کوشش شد با مطرح کردن فعل به عنوان یک عنصر دستوری و نقش آفرینی آن در داستان ، کارامـدی زبـان درادبیـات ، بـیش از ١٥٣ پیش ، روشن شود و افقهای جدیدی در این زمینه ، مقابل مخاطبان داستان قرار گیـرد و اجمالا با ذکر نمونه های داستانی جدید، نشان داده شود که نویسندگان چگونـه از فعـل بهره میبرند تا اثرشان لذت بخش و فهیمانه و در عین حال قابل تأمل شود.