خلاصه ماشینی:
"این گونه به نظر میرسد که مرحوم شیخ فضل الله و مرحوم نائینی، نه تنها از نظر تئوری اختلاف نداشتند، بلکه در حوزه مسائل فقه سیاسی و حقوق اساسی با تئوری پردازی در مورد ولایت عامه فقیه و ولایت مطلقه فقیه کوشیدند این تئوری را با مقتضیات زمان تطبیق دهند.
ایشان نظریه ولایت عامه فقیه را مطرح کرده و میگویند ولایت عامه فقیه با آزادی، مجلس شورا، حقوق ملت و سایر مؤلفههای حقوق اساسی جدید تنافی ندارد؛ لذا بین دستاوردهای جدید بشری و اجتهاد مستمر فقها که از دل آن ولایت عامه فقیه بر میآید، میتوان جمع کرد؛ اما ایشان با توجه به شرایط موجود در آن دوران، میفرمودند: حالا که حکومت را به ما نمیدهند و نمیتوان ولایت عامه فقیه را اعمال کرد، از باب دفع افسد به فاسد میتوانیم حکومت مطلقه شاهان را به قانون مقید کنیم، و از این طریق ظلم را نیز محدود نماییم.
ای مسلمانان؛ کدام عالم است که میگوید مجلسی که تخفیف ظلم نماید و اجرای احکام اسلام کند، بد است؟ شیخ شهید، مجلسی را تایید میکند که قدرت سیاسی را مهار نماید، دیوان و دولت و دربار و قوه مجریه را کنترل کند، بر اساس مسائل عرفی ـ به شرط آن که با شرع مقدس مخالف نباشد ـ عمل کند و مصالح نوعیه را رعایت نماید.
[بازتاب تلاش علمای مشروطه در قانون اساسی] یکی از تلاشهای بسیار مهم مرحوم شیخ فضل الله در جریان مشروطیت، پیشنهاد اصل دوم متمم قانون اساسی است که این پیشنهاد به امضای علما میرسد و همه آنان نسبت به آن اتفاق نظر دارند."