خلاصه ماشینی:
توسعهنیافتگی سیاسی (1332ـ 1356 ) آبراهامیان معتقد است، اگرچه شاه، نوسازی ساختار اجتماعی ـ اقتصادی را در دستور کار خود قرار داد و برای آن اهمیت قائل شد، اما در عرصة نظام سیاسی، به فراهم کردن زمینههای تشکیل گروههای فشار، باز کردن عرصة سیاست به روی نیروهای مختلف اجتماعی، ایجاد پیوند میان حکومت و نیروهای جدید و حفظ پیوندهای موجود میان حکومت و نیروهای قدیم و سنتی، اقدام نکرد؛ بلکه سعی کرد همچون پدرش، به جای نوسازی سیاسی، قدرتش را بر سه رکن «نیروهای مسلح، شبکة حمایت دربار و بوروکراسی عریض و طویل دولتی» تحکیم کند.
اینکه آبراهامیان انقلاب اسلامی را بعنوان یک نقیضه و استثناء مطرح کرده است، از این جهت که نشان داده است انقلاب اسلامی ایران پدیدهای غیرمدرن، بدیع و متفاوت از انقلابهای دیگر است، مثبت تلقی میگردد؛ با عنایت به اینکه روند تاریخ معاصر ایران را به سوی نوسازی، سکولاریسم و غیرمذهبی شدن و پدیدة انقلاب اسلامی را پدیدهای متضاد و سنتی قلمداد میکند، میتوان فهمید که او انقلاب اسلامی را پدیدهای ضد مدرن، متفاوت و در میان رخدادهای تاریخ جهان امروز بیهمتا میداند (ص 489) سنتی بودن انقلاب اسلامی و ضدیت آن با مدرنیسم غربی، به صورت طبیعی ایجاب میکرد تا آبراهامیان برای این پدیدة بدیع، مفهومسازی، ریشهیابی و نظریهپردازی کند؛ ولی آبراهامیان با چشم بستن به روی روند رو به رشد اسلامگرایی در تاریخ معاصر ایران و عدم توجه به هویت دینی انقلاب، پدیدة نوسازی و روند سکولاریزه شدن جامعة ایران را که از سوی رژیم پهلوی تعقیب میشد، محور تحلیلهای جامعهشناختی خود قرار میدهد و بر اساس آن، نظریة سیاست ناموزون را برای انقلابی سکولار، اقتصادی ـ سیاسی و اجتماعی پیشنهاد میدهد و این امر به معنای نظریهپردازی برای انقلابی است که هرگز اتفاق نیفتاد.