چکیده:
سیاست اقتصاد آزاد و افزایش ارتباطات در میان شرکت ها، به تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر منجر شده است، از این رو مدیران در عملیات اصلی خود با عدم اطمینان های زیادی مواجه می شوند. برای مقابله با این عدم اطمینان ها مدیران باید از مناسب ترین سیاست های مدیریتی استفاده کنند که این امر از طریق اجرای سازوکارهای راهبری شرکتی میسر می شود. به طور نظری، سازوکارهای راهبری شرکتی، می تواند همچون وسیله ای برای تغییر در ریسک سیستماتیک به کار رود. این نوشتار به بررسی رابطه بین سازوکارهای راهبری شرکتی و ریسک سیستماتیک در میان شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می پردازد. برای تحقق این هدف، از اطلاعات 154 شرکت در بازه زمانی 1383 تا 1390 استفاده شده است. روش آماری به کار رفته برای آزمون فرضیه ها، رگرسیون حداقل مربعات معمولی است. مدل پژوهش ابتدا در سطح کل داده ها و سپس به منظور بررسی دقیق تر هر یک از فرضیهها، بر اساس تقسیم بندی مدل پراستیو (2011) در سطح سه طبقه مختلف از شرکتها (شرکت های دارای بتای کوچکتر از نیم به منزله شرکت هایی با ریسک پایین، شرکتهای دارای بتای بزرگتر از نیم و کوچکتر از یک، نشان دهنده شرکت هایی با ریسک متوسط و شرکت های دارای بتای بزرگتر از یک، نماینده شرکت هایی با ریسک بالا) اجرا شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین درصد سهامداران نهادی که یکی از عناصر و سازوکارهای راهبری شرکتی شمرده می شود و ریسک سیستماتیک، ارتباط معناداری وجود دارد. رابطه بین درصد اعضای غیر موظف هیئت مدیره و ریسک سیستماتیک در سطح کلی، معکوس و در سایر طبقات شرکت ها معنادار نیست
خلاصه ماشینی:
"آمار استنباطی برای شرکت های با بتای کوچکتر از نیم (به تصویر صفحه مراجعه شود) نتایج حاصل از جدول ٤ بیان می دارد که درصد سهامداران نهـادی و نسـبت ارزش بـازار بـه دفتری ، در سطح ٥ درصد، رابطة مستقیم و معناداری با بتای شرکت ها دارد؛ ضـمن آنکـه انـدازة شرکت نیز در سطح ١٠ درصد معنادار است که در علوم مالی ، سطح اطمینان حاصل شـده نسـبتا نامناسب است و درنهایت ، متغیر درصد اعضای غیر موظف هیئت مدیره دارای رابطه ای معنادار بـا بتا و ریسک سیستماتیک نبوده و رابطة ایجاد شده بین آنها تصادفی است .
آمار استنباطی برای شرکت های با بتای بزگتر از ٠/٥ و کوچکتر از ١ (به تصویر صفحه مراجعه شود) مدل پژوهش در سطح این دسته از متغیرها، توانسته است حدود ٥١ درصد از تغییـرات بتـای شرکت ها را توضیح دهد و توجه به عامل تورم واریانس در مورد هر یک از متغیرها، نشان می دهد که همخطی شدیدی بین متغیرهای مسـتقل وجـود نـدارد و از طرفـی آمـار دوربـین ـ واتسـون (١/٩٦٣)، نشان دهندة عدم وجود همبستگی شدید مرتبـة اول بـین اجـزای اخـلال اسـت ، بـدین ترتیب فروض کلاسیک در مورد این رابطه برقـرار بـوده و مـی تـوان از نتـایج آن بـرای آزمـون فرضیه ها بهره برد.
بـر اسـاس مطالعـات پراسـتیو (٢٠١١)، فاما و جنسن (١٩٨٣) و کرنت و همکاران (٢٠٠٧)، انتظار می رفت که یک رابطة مثبـت بین این دو متغیر وجود داشته باشد، اما یافته های پژوهش حاضر، مغایر با مطالعات پیشین است و به استثنای یک رابطة منفی معنادار که در شرکت های با بتای بین نیم و یک مشاهده شد، رابطـه بین درصد اعضای غیر موظف هیئت مدیره و ریسک سیستماتیک ، در سطح کلـی و نیـز در سـایر طبقات شرکت ها معنادار نیست ."