چکیده:
جواز یا ممنوعیت کاربست سلاح هستهای، هم در بین دانشیان حقوق محل نزاع و گفتگو است و هم میان عالمان فقه. سلاح هستهای به تعبیر دیوان بینالمللی دادگستری، این قدرت را دارد که همه تمدن و کل اکوسیستم سیاره را نابود سازد. باز به تصریح دیوان در نظریه مشورتی «مشروعیت بهکارگیری یا تهدید به کاربست سلاح هستهای»، در حقوق بینالملل قراردادی یا عرفی، قاعدهای که صریحا بر منع یا جواز بهکارگیری سلاح هستهای، در شرایط حاد دفاع مشروع دلالت کند، وجود ندارد. براساس ماده شش معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای دولتهای عضو، تعهد نمودهاند تا مذاکرات همراه با حسن نیت را به منظور اتخاذ تدابیر مؤثر جهت متوقف ساختن تسلیحات هستهای در سریعترین وقت ممکن ادامه دهند؛ اما متأسفانه این تعهد مهم، هیچگاه جامه عمل به تن نکرد. در فقه امامیه در کنار برخی ادله، گاه سخن ازقاعدهای به میان آمده، گویای آنکه شرایط اضطرار و ضرورت و هدف فتح و پیروزی میتواند مایه مشروعیت کاربست ابزاری شود که بهکارگیری آن در شرایط عادی و اختیاری جنگ مجاز نیست. در این مقاله مؤلف کوشیده است که ممنوعیت مطلق کاربست سلاح هستهای را مبرهن سازد. روح حقوق بینالملل و اصول اساسی حاکم بر حقوق بشردوستانه با کاربرد چنین سلاحهایی در هیچ شرایطی سازگار نیست. اصول عقلانیت، عدالت و انسانیت با کاربست سلاحی که استعمال آن از مصادیق بارز اعتدا، تجاوز و فساد است سرسازش ندارد، چنانکه آیاتی از قران کریم و نیز سنت قولی و فعلی دلیلی است بر اثبات این ادعا.
That whether nuclear weapons may be used or not is debated both among legalists and scholars of jurisprudence. According to the International Court of Justice, nuclear weapon is able to destroy the whole human civilization as well as the whole ecosystemof the planet. As stipulated by the Court in the advisory opinion about " Legality of the Threat or Use of Nuclear Weapons", there is no rule in the contractual or conventional law which explicitly shows that whether the threat or use of nuclear weapons would be lawful or unlawful in an extreme circumstance of self-defence. According to the NPT Treaty "Each of the Parties to the Treaty undertakes to pursue negotiations in good faith on effective measures relating to cessation of the nuclear arms race at an early date and to nuclear disarmament." This important commitment, unfortunately, has been never realized. In the Imami jurisprudence, along with some arguments, there is mention to a rule according to which under urgent conditions and to win a war, tools may be used which are not permitted to be used under ordinary circumstances of war. In the present article, the author has tried to argue for absolute prohibition of using nuclear weapons. The spirit of international law and the main principles governing humanitarian law are never consistent with using such weapons whichever conditions there may be. Principles of rationality, justice, and humanity are not consistent with using a weapon which is one of the distinct instances of offense, violation, and corruption. Some verses of the Holy Quran as well as traditions and Sirah of the Infallibles prove this claim.
خلاصه ماشینی:
در قلمرو حقوق عرفی نیز نمیتوان رأی منفی و مخالفت صریح معدودی از دولتهای بزرگ را نادیده گرفت که با اصرار بر رویه و نظریه بازدارندگی هستهای عملا از شکلگیری قاعده عرفی بینالمللی دایر بر منع بهکارگیری سلاح هستهای جلوگیری به عمل آورده است؛ اما آیا عدم منع صریح امری در حقوق معاهدهای یا عرفی را میتوان دلیل جواز آن دانست؟ آیا اصول انسانی حاکم بر حقوق بشردوستانه را نباید جزء اصول راهنمایی دانست که با تمسک به آنها بتوان حکم قضایای جدید یا مبهم را استنباط نمود؟ آیا اساسا ممنوعیت بهکارگیری سلاحی که این قدرت را دارد که همه تمدن و کل اکوسیستم سیاره را ویران سازد، نیاز به دلیل دارد، یا مدعی جواز باید بر ادعای خود دلیل قاطع ارائه کند؟ عین اختلاف دیدگاهی که در سطح بینالملل میان دولتها، حقوقدانان، سیاسیون و حتی عالمان اخلاق وجود دارد، در فقه اسلامی میان فقیهان دیده میشود.
به عبارت دیگر بهکارگیری سلاح هستهای که به قدری ویرانگر است که میتواند کل اکوسیستم را نابود سازد و درد و رنجی که به انسانها وارد میکند منحصر در کسانی نیست که مستقیما در تیررس قرار دارند؛ بلکه نسلهای آینده را نیز متأثر میسازد، همچون امور عادی و معمولی است که برای منع آن به دلیل نیازمندیم و اگر دلیلی برای منع نیافتیم به جواز آن حکم کنیم؟ به نظر میرسد در دنیایی که آبرومندانهترین شاخصه آن، حمایت از انسان و عنایت به ارزش ذاتی اوست، نمیتوان و نباید چنین سخن گفت.