چکیده:
گادامر فهم را واقعه ای می داند که در اثر امتزاج افق مفسر و افق متن پدید می آید. در نگـاه گـادامر، فهم پیوندی بنیادین با مفهوم افق دارد ودر واقع افق در فراشد فهم نقطه کانونی است . افق در نظـر نیچه مفهومی محدودکننده است که فراروی از آن ممکن نیست . هوسرل اما توجه خود را بیشتر بر جنبه بسط دهی و گشودگی افق معطوف داشته است ؛ افق همة دادههای همراهی است که بـه طـور بی واسطه در شهود داده نشده است ولی در ادراک شی ء نقشی اساسی ایفا می کنـد. گـادامر از یـک سو همانند نیچه برای افق نقش تحدیدکنندگی قائل است و از سوی دیگر همانند هوسرل به امکان بسط و گشودگی افق باور دارد. در نظر او، پیش داوریها به مثابه افق درونی و تاریخمنـدی انسـان به مثابه افق بیرونی ، در سامان یافتن فهم و در عین حال در تحدید آن نقش ایفا مـی کننـد. گـادامر، برخلاف روشنگری، نه تنها پیش داوری را مانع فهم نمی داند بلکه معتقـد اسـت پـش داوری شـرط امکان هرگونه فهم به شمار می آید. فهم همچنین به تاریخ گره خورده است و محصول تاثیر تاریخ بر آدمی است . در نگاه گادامر، سنت یا پیش داوری، تاریخ و زبان عمده عواملی هستند که در تقویم افق مفسر و تحدید منظر او نقش ایفا می کنند
خلاصه ماشینی:
هوسرل بر این نکته تأکید می کند که هر چند افق ها در یک زمان خاص ممکن است بـه عنوان یک حد عمل کنند اما همواره دروازه هایی به چیزی فراتر نیز هستند.
هوسرل بر این باور است که افق شی ء، شی ء را به عنوان امری کـه بـه جهـان فیزیکـی تعلق دارد عرضه می کند، اما گادامر که به افق فهم نظر دارد معتقد است افق جمله ، جمله را به عنوان امری که به جهان زبانی ، فرهنگی و تاریخی تعلق دارد ارائه می دهد.
بدین ترتیـب در هرمنوتیـک گادامر نمود تأثیر تاریخ بر فهم را می توان به طور خاص در نقشی مشاهده کرد که او بـرای پیش داوری ها در شکل دادن به موقعیت هرمنوتیکی و افق معنایی ما قائـل مـی شـود.
به نظر گادامر معنای اساسی افق اشاره می کند به این که فهم ، ادراک بـدون پـیش فـرض موضوع نیست .
گادامر در این جا بر نکته ای تأکید می کند که آن را مبنای تاریخمندی فهم مـی دانـد؛ بـه نظر او هر برداشتی از سنت از لحاظ تاریخی برداشت متفاوتی است .
تاریخ اثرگذار ١ جریان فهم و تفسیرهایی است که تا به حال به شکل خاصـی در قالـب متن ، اثر هنری یا واقعه ی تاریخی ، بر سنت گذشته اسـت و ایـن فهـم هـا همـواره از پـیش داوری ها و موقعیت های انضـمامی خاصـی برخاسـته و منشـأ اثـر بـوده انـد.
گادامر در نظریه هرمنوتیکی خود در خصوص افق فهم بر این باور مسلم تکیه می کنـد کـه «هسـتی انسـان تاریخمنـد اسـت و فهـم آدمـی همـواره مشـروط بـه شـرایط تـاریخی و پیش داوری های اوست ».