چکیده:
بحث تجدد در تاریخ سیاسی ایران از چند جهت قابل پژوهش است :تطوردر مفهوم شناسی تجـدد و نسبت آن با مدرنیسم و مدرنیزاسیون ، تاثیری که تجددو مفاهیم هم خانوادة آن در سیر تحولات - سیاسی ایران بخصوص درنهضت مشروطه به بعد داشته و دو مفهـوم تجـدد ملـی و تجـدد ظلـی و جریان شناسی برآمده از آن در تاریخ ایران . با این تمهیدات ، بحث تجددو سیر تاریخی آن ، تقریبابا تمامی مفاهیم مهم فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایران مرتبط بوده و کمتر حـوزه در زنـدگی ایرانیان وجود داشته که متاثر از این مبحث مهم نشده باشـد. از مـسائل مهـم دیگـر اینکـه بعـداز استقلال و هویت جدید ایران در صفویه در سایه مکتب اهل بیت (ع )، نوعی تجدد در جامعه ایران به وجود آمد که تا دهه های متمادی از رشدو بالندگی برخوردار بودو این مهم در نـوعی تطبیـق بـا رنسانس اروپایی حاصل از آن میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد. این تطبیق گوشه دیگـری مواجهـه سنت و تجدد در ایران میتواند قلمداد گردد.
Modernity in the political history of Iran can be studied from various viewpoints، which are: evolution in the way of looking at the concept of modernity and its relationship with modernism and modernization، the impact of modernity and its synonyms on the movement of political changes in Iran especially after the constitutional movement، and the concepts of national and tangential modernity and the movement arose from them in the history of Iran. With these preparations، modernity and its historical movement are related more or less to any important cultural، political and social concepts in Iran society and few aspects in the life of Iranians which are not impressed by this important subject. Another point in this regard is that after realization of independence and new identity in Iran in Safavids under the school of the household of the prophet of Islam، a kind of modernity formed in Iran society that enjoyed growth and development for long decades which can be compared somehow with the European Renaissance. This comparison can be considered as another aspect of the confrontation between tradition and modernity in Iran.
خلاصه ماشینی:
حقیقت این است که تجدد در کنار نو بودن ، همواره مسأله ساز نیز بوده است و مهـم تـرین مسأله ای که در طی دو قرن اخیر برای ما ایجاد کرده ، برهم زدن «وحـدت فرهنگـی و فکـری » جامعۀ ایرانی بوده است ،که به این مسأله در قالب بحث «تعامل و یـا تعـارض سـنت و تجـدد» اشاره و توجه شده است ؛ اما برای دریافت آهنگ تجدد در ایران چگونه باید مسأله را ارزیـابی کنیم ؟و کدام یک از علوم و شاخه های علم صلاحیت بیشتری در فهم این مسأله دارند؟ به نظر میرسد که بررسی خود «مسألۀ تجدد» و فهم ابعـادو موضـوعات آن مـی توانـد بـه صورت یک تحقیق مناسب ، قابل قبول و با ارزش مطرح باشدکه قبل از پرداختن به هر جواب و یا حل هر مسأله ای توجه به ابعاد مسأله و طرح درست آن بسیار مهم است .
نتیجه تجدد ملی به خاطر آنکه به طور طبیعی به عنوان یکی از لوازم و آثار عصر جدید در ایـران صفوی در چشم اندازو پرتو تشیع و وحدت ملی آن و در سایه و تحـت لـوای آن سـربرآورد؛ طبیعی و بومی شدوهمچون نمایه ای در کنار سایر اجزاءو ابعاد جامعه قرار گرفت و در رشد و بالندگی آن خود را سهیم میدید؛ اما مدرنیزاسیون در دورة قاجار از جای دیگری آمـده بـود، در چشم انداز شریعت و دین به بار ننشسته بـودو عقلانیـت موجـود در آن در حـال و هـوای فلسفه و جهان بینی دیگری بود، اگرچه این مدرنیزاسیون در شرایطی دیگر بـه ایـران مـیآمـد، ممکن بودبه نوعی «انضمامی » عمل کندو منضم به سازندگی و رشد ملـی کـشور شـود ولـی چون در شرایطی سخت و دشوارو در فضایی که بالندگی و طلب علم و پرسش هـای اساسـی کمتر جایی در آن فضای خاص داشت ،نه فقط انضمامی عمل نکرد بلکـه خـود را قـائم مقـام تمامی خلاءهاو مشکلات و کمبودها دانست و هرچـه از آن سـر مـیزد بـه نظـر معجـزه آسـا مینمودو همچون ید بیضا مورد تفسیرو تحلیل واقع می گردید.