چکیده:
نوشتار حاضر با هدف نشاندادن تاثیر فضای نوظهور پس از سقوط خلافت عباسی و دوره حاکمیت ایلخانان، بر بینش تاریخنگارانه ابوالقاسم کاشانی، مورخ شیعهمذهب این عهد، درپی پاسخگویی به این سوال است که رویکرد اسلامی و نگرش شیعی کاشانی بر بینش تاریخنگارانه وی چه تاثیری داشته است. در این جهت، بهنظر میرسد کاشانی از سر دقت، مدارا، واقعنگری و بعضا مصلحتاندیشی با مسائل مهم و مورد اختلاف تاریخ اسلام برخورد کرده و بهعنوان مورخی آگاه به زمان، رویکردی متفاوت از بیطرفی تا جهتگیری منطقی را در پیش گرفته است. درحالیکه کاشانی پیوسته از وجاهت عقیدتی و جایگاه سیاسی تشیع دفاع می کند، اما تعصب نمی ورزد و درصدد جهتگیری علیه پیروان سنت برنمی آید. این مقاله، با درنظر داشتن چگونگی دفاع از تشیع در پرتو فضای گفتمانی عهد ایلخانان، بینش تاریخنگارانه کاشانی را در دو مبحث مرتبط به هم، یکی با عنوان مسائل مهم مورد اهتمام کاشانی در بررسی تاریخ اسلام و دیگری آسیبشناسی تفرقه امت اسلامی، بررسی خواهد نمود.
Abolqasem Kashani، the Shi’i historian of Ilkhanid era، due to the influence of new situation that appeared after Abbasid Caliphate’s fall and the rise of Ilkhanids، offers a new Historiographical perspective. He tries to avoid prejudice and by accuracy and tolerance، studies history and intends to strengthen the social and political position of the Shi’is; hence he tries to present a logical defense of the Shi’is. The present essay studies the historiographical vision of Kashani in two inter-related sections: the first section will study the position of Shi’is in history and the truth of their claim from Kashani’s standpoint. The second section deals with the pathology of Islamic civilization from his view point. In the essay we continue by examining the causes for the sectarianism in Islam and how Kashani defends the Shi’i truth taking advantage of the new atmosphere of the Ilkhanids.
خلاصه ماشینی:
"در این خصوص ، کاشانی با توجه به بینش و علایق شیعیانۀ خود و یا هر دلیل دیگری این بخش از تاریخ اسلام را (جایگاه خلفای سه گانه مذکور در جامع التواریخ ) مغفول گذاشته و تنها به خلافت حضرت علی (ع ) و رشک و حسد برخی از صحابه نسبت به جایگاه ایشان اشاره می کند (کاشانی، زبدة التواریخ بخش فاطمیان و نزاریان ، ص ٧).
در ادامۀ روایت سرگذشت شیعه در تاریخ اسلام نیز رشیدالدین ، به عداوت میان خلفا و سادات در دورة عباسیان واین که «آل علی علیه السلام در منصب خلافت رغبت بیشتری میکردند» (رشیدالدین فضل الله همدانی، ص ٢)، و نیز به کشته شدن «سادات علویه » به دست منصور عباسی اشاره می کند (همان ، ص ٣)، اما کاشانی علاوه بر این مطالب ، از بیخانمانی، آوارگی و بیچارگی ایشان در دورة منصور عباسی خبر می دهد (کاشانی، زبدة التواریخ بخش فاطمیان و نزاریان ، ص ١١).
کاشانی در ادامۀ این مقدمه ، بحث عمیقی را شروع می کند که نشان می دهد نقد و کراهت او نسبت به بنی امیه و سپس بنی عباس تنها به سبب ظلم و اجحاف ایشان به خاندان پیامبرو اهل بیت (که در نگاه شیعه ، پس از قرآن و سیره نبوی سومین ریسمان محکم پرهیز از تفرقه است ) نیست ، بلکه بدین خاطر نیز هست که آنها در امت واحدة مسلمان اختلاف و تفرقه به وجود آورده اند."