خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) دعوت از قصهنویسان «حدوث یک حادثه»،شاید عبارت مناسبی برای گشودن چنین صفحهای در این ماهنامه نباشد چرا که این کار مدتهاست که ذهن گردانندگان مجله را به خود مشغول داشته است.
فقط توانسته بود تا حد ناچیزی خود را جابجا کند.
از این که عادت کرده بود هر روز و هر شب در این وضع درازکش،بخوابد،بیدار شود، کارهایش را بکند،دوستان و اقوامش را ببیند،آنهم بیآنکه تغییری در این وضع داده شود خسته شده است.
از محل زانوی پای چپش، میلهای را عبور داده بودند تا بتوانند وزنهای را برای کشیدن پایش به آن بیاویزند و همین باعث شده بود تا او نتواند به پهلو بغلتد یا پایش را در وضعیتی دلخواه قرار دهد.
ولی بعدها توانسته بود به نحوی خود را با این یکنواختی عادت دهد.
ولی هرچه بود در همان لحظاتی هم که با خوردن مسکن درد پایش آرام میشد، توانسته بود تا حدودی با جعفر رابطه برقرار کند."