چکیده:
در پژوهش حاضر، قاعدهی «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» با روشی تطبیقی-تحلیلی بین دو فیلسوف گرانقدر جهان اسلام، شیخ الرئیس ابوعلیسینا و صدرالمتألهین ملاصدرا، مورد بررسی قرارگرفته است. در آغاز، سعی شده تبیینی صحیح از معنای قاعده و ساختار آن و بداهت مفهوم وحدت و کثرت، منشأ ظهور قاعده و معتقدین و منکرین آن و دلایل اثبات قاعده و فروع قاعده ارائه شده، این نکته روشن گردد که جایگاه بحث از آن در فلسفهی اولی و ذیل مباحث مربوط به مفارقات و علت و معلول است. توضیح اینکه قاعدهی الواحد یکی از قواعد کلی و ثمربخش فلسفهی اسلامی است که نقشی اساسی در تفسیر مسألهی پیدایش منظم موجودات از همدیگر، بهویژه پیدایش نخستین معلول بر عهده دارد. فیلسوفان اسلامی با تحلیل و اثبات این قاعده، آفرینش نخستین معلول بهواسطهی واجب تعالی را اصلیترین مصداق این قاعده معرفی میکنند و معتقدند که بر اساس این قاعده، از واجب الوجود بسیط، تنها یک معلول به نحو بیواسطه صادر میشود. موضوع دیگری که در این مقاله از آن بحث میشود این است که این عالم (ماسوی الله) به ظاهر متکثر چگونه از ذات باریتعالی، که واحد من جمیعالجهات است، صادر یا ناشی شده است؟!
خلاصه ماشینی:
"همانطور که حکیم فرزانه، مرحوم میرزا مهدی آشتیانی در کتاب نفیس اساس التوحید آورده است (5، ص: 60)، از تتبع کتب برمیآید که پیشینیان نظیر ابن سینا، بهمنیار، شیخ اشراق، خواجه نصیر و ملاصدرا واحد را در طرف علت، واحد به وحدت حقهی حقیقیه و بسیط محض، که منحصر در ذات احدی است، در نظر میگرفتند، اما فیلسوفان متأخر، با افزودن قید «حیثیت وحدت به این معنا که از هر واحد، از آن جهت که واحد است، تنها یک معلول میتواند صادر شود» ولو اینکه از جهات دیگر نیز معلولهای دیگری داشته باشد، این قاعده را بسط داده و در مورد هر نوع وحدتی، اعم از وحدت حقیقی صرف و غیرحقه و وحدت عددی و امثال آن، جاری و ساری دانستهاند (همان، ص: 61).
بنابر رأی نهایی ملاصدرا، قاعدهی «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» که از فروعات مسألهی علیت و مبتنی بر اصل سنخیت بین علت و معلول است، همراه با تحلیل نهایی معلول،9 که چیزی جز تطور علت در اطوار و تنزل آن در منازل افعال نیست، شکل تازهای به خود میگیرد، یعنی همانگونه که علیت به تشأن بازگشت میکند و کثرت به وحدت شخصی و حقیقی (حقیقت وجود یکی است)، این قاعده نیز به وجه و شأن واحد (همان وجود منبسط که وحدت آن یک وحدت اطلاقی و سعی است) باز میگردد و چون سخن از شأن به میان آید، مجالی برای استقلال أرض و سماء باقی نمیماند؛ یعنی دیگر نمیتوان با استفاده از عقل اول و عقل ثانی و امثال آن در تبیین قاعدهی الواحد سخن گفت؛ خدای سبحان ابتدا عقل اول را آفرید و بعد عقل ثانی را و..."