چکیده:
آیا میتوان برای افکار صدرالمتألهین، ادوار مختلف فکری در نظر گرفت؟ در صورت ممکن، آرای خاص حکمت متعالیه مربوط و منوط به کدام دوره از حیات عقلی وی میباشد؟ با این مبنا، نگارنده در این نوشتار سعی بر آن داشته است که با ابتنای بر دو رویکرد کلان و محوری وحدت تشکیکی و وحدت شخصی، خوانشی مجدد از اهم اصول صدرایی انجام دهد. در این میان، تفکر غالب در دورهی اول را که با محوریت نظام تشکیک وجود، سامان یافته است، به عنوان صدرای متقدم معرفی کرده که فحوای مطالب این دوره، عمدتا مربوط به مشی با جمهور فلاسفه و جمعآوری عموم آرا بوده است؛ اما تفکر خاص صدرا را که مبین تعالی حکمت متعالی میباشد، مرتبط به دورهی تحول و تکامل آرای وی به مثابه صدرای متأخر دانسته است. سپس با اتخاذ رویکرد تأویلی و اجتهادی، نظریهی مختص این دوره را تحت عنوان «نظریه انکشاف» استنباط نموده و آن را معیار شناسایی غایت آرای صدرا و لوازم سخنانش قرار داده است. در بخش دیگر مقاله نیز به برخی تعارضات و ابهاماتی که در نتیجهی آمیزش این دو دوره از افکار صدرا حاصل شده، پرداخته است. مدعای مطرح شده برای حل و فصل این دسته مسائل نیز آن است که سنخ تفکر دورهی صدرای متقدم را سیر آموزشی تشکیل داده که مدخل حکمت متعالیه میباشد؛ اما نوع مباحث گفته شده توسط صدرای متأخر، همان معارف ویژهی حکمت متعالیه خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
لذا باید اقرار بدین حقیقت داشت که هر آنچه از تعبیراتی مانند ظهور و تجلی و همانند آن ها در مورد ماهیات و اعیان اشیا به کار می بریم ، چیزی جز تطور و تشأن وجود در نهاد خویش و امری منحاز از او و منضم به او نیست ؛ بلکه باید گفت که نحو عروض و لحوق آن ها تحلیلی است ، نه خارجی ؛ یعنی همان طور که در تبیین عروض تحلیلی (و نه ترکیبی ) گفته می شود که ماهیت محمول ، در حاق موضوع ، مندرج و مندمج به صورت اجمال و انطوا می باشد که در جریان تحلیل پدیدارشناسانه ی موضوع ، ظهور و بروز از مقام بطون و کمون پیدا می کند و کمالات اجمالی موضوع خود را بسط تفصیلی و تشریحی می دهند، در این جا نیز باید گفت که آنچه از آن به عنوان ماهیات نام برده می شود، حاصل تطورات و تشئنات وجود در نهان ذات خویش و سپس اظهار کمالات مندمج مجمل از مقام باطن و کامن ذات به مرتبه ی ظهورات و انتشاء تفصیلی آن ها در مرحله ی ظهور و بروز هستند؛ زیرا بر طبق تقریری که از اصالت وجود در نظام وحدت شخصی گذشت ، معلوم گشت که هیچ کمال وجودی برای وجود که خارج از او باشد، معنا ندارد که بخواهد برای وجود حضور و حصول یابد.