چکیده:
نقد کهنالگویی از نظریههای مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روانشناختی است که بر اساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهنالگوهای یک اثر، چگونگی جذب آنها توسط ذهن شاعر و نویسنده نشان داده میشود. کهنالگوها که محصول تجربههای مکرر بشر در زندگی است و در ناخودآگاه وی به ودیعه نهاده شده است، از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. بر پایۀ این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال و رؤیای فردیت با تکیه بر حضور کهنالگوها در زندگی هر فرد میسر است. هدف این مقاله، بررسی رمان شازده احتجاب نوشتۀ هوشنگ گلشیری از منظر نقد کهنالگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول. اس. پیرسون و هیو. کی. مار بر پایۀ کهنالگوهای دوازدهگانۀ بیداری قهرمانان درون است. پژوهشگران تلاش میکنند تا ضمن آشنایی اجمالی با این کهنالگوها، نشان دهند شخصیتهای داستانی نیز همچون شخصیتهای هشیوار، با تجلی این کهنالگوها، میتوانند در فرایند تفرد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این تحقیق نشان میدهد رمان شازده احتجاب سرشار از کهنالگوهاست و به دلیل رویکرد روانشناسی خود، بر پایۀ نظریات کهنالگویی قابل تحلیل است. شازده احتجاب با حلول نه کهنالگو، روند تفرد را در پیش میگیرد و دیگر شخصیتهای داستان نقش پرورشدهندگی را در مسیر تشرف برای او دارند.
خلاصه ماشینی:
"٤. ٣ کهن الگوهای فخرالنساء فخرالنساء در کودکی به کمک های پدر و خانم جان اعتماد مـی کنـد و در رویـارویی بـا مشکلاتی که پدربزرگ برای او و خانواده اش رقم می زند، محتاج یـاری پـدر و خـانم جـان است ، هرچند که تلاش خود را در راه علم اندوزی افزایش می دهد و همین دانش انـدوختن در روند زندگی او تأثیرگذار اسـت .
در تصویر ذیل کهن الگوهای یافت شده در وجود شازده احتجاب نشان داده شده است : این سفر در جهت خودشناسی و کمال گرایی صـورت مـی پـذیرد، هرچنـد کـه شـازده نمی تواند تا پایان این سفر، مسیر را طی کند، اما روال شکل گیری ایـن مراحـل را مـی شـود مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
شازده بـا بیدارسـازی کهـن الگـوی «جسـت وجـوگر» بـرای سـفر اسطوره ای آماده می شود و می خواهد خود را از چالش های ناآگـاهی برهانـد و قـدم در روندی برای رسیدن به تفرد بگذارد، در این مرحله کهن الگوی غالب ٤ او جست وجوگر است .
با تحلیل در این راستا، این نتیجه حاصل می گردد که شازده نمی تواند نقش یک قهرمـان حقیقی را در داستان داشته باشد، اما با هدایت کهن الگوهای درونی برای ایـن سـفر تـلاش خود را می کند، ولی در نهایت یکی از حجاب ها، که همان زمان و مرگ است ، او را در تلـۀ اسطوره ای گرفتار می سازد."