چکیده:
مساله اختیار آدمی از جمله موضوعات مهمی است که در آراء صـدرالمتالهین بـه عنـوان موسـس حکمـت متعالیـه و یاسـپرس بـه عنـوان یکـی از فلاسـفه خدامـدار بـی دیـن اگزیستانسیالیست ، مطرح است . در تطبیق آراء این دو فیلسوف، با توجه به افق و مبـانی فکری متفاوت این دو تفکر، همواره باید جانب احتیاط را رعایت کرد. توجه یاسپرس بـه انسان و تاکید بـر وجـود سـاحتی اصـلی بـه نـام نفـس یـا اگزیـستانس کـه اختیـار و گزینش های آدمی ، مرحله ای از مراتب آن است ، تعریف اختیـار، اراده، آزادی، دیـدگاه او در باب انسان مختار و رابطة اختیار با متعالی از جمله مواردی است که صدرا و یاسپرس را در فلسفه ورزی به یکدیگر نزدیک می کند. این مقاله ، با توصیف و تبیین بنیادیترین دیـدگاههـای ایـن دو متفکـر در بـاب مـسالة پیچیدة اختیار انسان، سعی در یافتن شباهت ها و تفاوتها و نقادی این دو سنت فلـسفی دارد.
خلاصه ماشینی:
توجه یاسپرس بـه انسان و تأکید بـر وجـود سـاحتی اصـلی بـه نـام نفـس یـا اگزیـستانس کـه اختیـار و گزینش های آدمی ، مرحله ای از مراتب آن است ، تعریف اختیـار، اراده، آزادی، دیـدگاه او در باب انسان مختار و رابطة اختیار با متعالی از جمله مواردی است که صدرا و یاسپرس را در فلسفه ورزی به یکدیگر نزدیک می کند.
رفتـار آدمـی تـا چـه میـزان از «خود» او سرچـشمه مـی گیـرد و در انجـامش اختیـار و اراده دارد؟ آیـا انـسان در ارادة خـود آزاد و در عمل خود مختار است ؟ آیا وجود عامل الهی سـبب از پـیش تعیـین شـدن اعمـال انـسان و نفـی اختیـار اسـت ؟ تحــت اراده نبــودن ارادة آدمـی بــا مختــار بـودن او تعارضــی نــدارد؟ ناسـازگاری جبــر علــی و معلولی با اختیار انسان چگونه توجیه می شود؟ پاسخ به این سؤال ها سبب پدید آمدن نظریات گوناگونی در این باب شده است .
یاسـپرس نیز می گوید همین عدم تعین است که به انسان امکان می دهد تا ندای آزادی خود را بـشنود و از آنچـه را فعلا در اختیار ندارد به توسط خودش به دست آورد؛ تفاوت سارتر با یاسپرس در این اسـت کـه یاسـپرس آزادی را در توجه به سوی متعالی و خدا می داند؛ اما سارتر معتقد است تعالی و خدا در گذر و گذشتن است (همان ، ١٦٧).
برخـی آن را «فلـسفة هـست بـودن » (وال و ورنـو، ١٣٧٢) و برخـی «فلسفة وجودی » (مک کواری ، ١٣٧٧) و بعضی آن را «هستی انسانی » (بوخنسکی ، ١٣٧٩) و یا «فلـسفة اصالت وجود انسان » (جمال پور، ١٣٧١) ترجمه کرده انـد.