چکیده:
مسئلۀ اصلی این پژوهش این است که از منظر غزالی ملاکهای اصلی سعادت عظمی چیست؟ روش تحقیق آن توصیفیـتحلیلی است. غزالی در مکتوبات مختلف خویش ملاکهای متعددی برای وصول به سعادت عظمی و تحقق آن بیان میکند که عبارتاند از: معرفت الهی، تقرب به خدا، لقای الهی، نظر به وجه الهی در آخرت، داشتن بیشترین حب به خدا در آخرت، تفکیک سعادت عظمی از حیث نظری و عملی. او برای تحقق عامل پنجم (داشتن بیشترین حب به خدا در آخرت) دو روش پیشنهاد میکند. روش اول، قطع علاقه به دنیا و اخراج حب غیر خدا در قلب؛ و روش دوم، افزایش معرفت به خدا میباشد. همچنین او بر این باور است که سعادت عظمی از حیث نظری، کشف جلال و عظمت الهی، و از حیث عملی، اتصاف قلب به عقاید و اخلاق محمود است. نگارنده بر این باور است که ملاکهای ارائهشده از سوی غزالی مانعةالجمع نیستند، بلکه امکان جمع آنها وجود دارد.
In this research، my problem is what the major criteria of Supreme Bliss in al-Ghazali''s Thought are. The methodology in this investigation is analytic-descriptive. In his works، al-Ghazali offers different criteria، such as knowing God، Proximity to Him، meeting Him، to love Him and so on. To actualize the last one، al-Ghazali suggests two methods: one: interruption of concern with mundane world and abandoning any love but love to Him، and the other is to increase the knowledge of God. He، also، believes that the supreme bliss، theoretically speaking، is to discover Divine Glory and، practically، to have good beliefs and morals. I think that، al-Ghazali’s criteria are not exclusive، but they are compatible.