چکیده:
ملاصدرا با این تلقی که کلام: انشاء چیزی است که بر ضمیر و نهان متکلم دلالت میکند، اظهار میدارد که کلام الهی شامل موجودات و افعال خداوند میشود؛ پس اطلاق کلمه و کلام برجهان آفرینش صحیح است و خداوند هم به این اعتبار متکلم است. صدرالمتالهین، مراتب سهگانه کلام الهی را تبیین و بر این نظر است که کلام اعلی، عالم امر؛ کلام اوسط، عالم نفس و کلام نازل، عالم تشریع است. از نظرگاه صدرایی، اما میتوان هر کلامی را به نحوی کتاب و هر کتابی را کلام شمرد، پس کتابت الهی نیز بر مراتب سهگانه است، و خداوند در سه مرحله همانطور که متکلم است کاتب هم است. نکته دیگر در تفاوت کلام و کتاب است، که نه در رتبه؛ بلکه دو چهره از یک واقعیتاند، کلام مربوط به چهره وجوب و مبدأ فاعلی و کتاب مربوط به چهرة امکان و مبدأ قابلی است و تناسب هر دو در این است که هر دو جنبه آیت و نشانه داشته، مبدأ و غایت کلام و کتاب هر دوعالم عقل است.
خلاصه ماشینی:
بنابراین ، انسان عاقل برای سخن گفتن ابتدا تعقل می کند، صورت این ارادة کلام یا کتابت به عنوان یک فعلیت عقلی در قوه نفس ناطقه او موجود است ؛ و این همان قدرتی است که نفس ناطقه در مقام کمال و بساطت دارد.
زیرا نه تنها عالم علم را خود صادر می کند، و تعقل و تفکر بر اساس سیر و حرکت جوهری انسان متعقل محقق می شود؛ بلکه زبان با فعالیت ، خلاقیت و آفرینش متکلم صادر می شود تا معارف و صورت های عقلانی را از مراحل عقلانی به مراتب عالم مثال و سپس به عالم طبیعت تبدیل نماید.
اگر چه ملاصدرا به طور صریح از نوع دانشی که نفس در فرآیند حصول شناخت کسب مینماید، سخن نمیگوید، اما به آسانی از مطالب گفته آمده ، بنا بر نظر وی، قابل فهم است که نفس ناطقه در هنگام سخن گفتن ، از تمام علوم حضوری و حصولی در دسترس خود که شامل شناخت جهان ، و شناخت رفتارها و ویژگیهای انسان های دیگر ـ افزون بر شناخت درونی نسبت به خود ـ است نیز، بهره میگیرد.
در این مقاله اثبات خواهد شد که اسپینوزا علل گرایش به انسان وار انگاری را در سه حوزة معرفتی، رویکردی و هرمنوتیکی تحلیل میکند و همچنین هستۀ اصلی چنین گرایشی را، معطوف به مفهوم خدای خالق میداند و با نقد نظریۀ متکلمین راجع به خلق از عدم و حدوث زمانی، اتصاف ذاتی خداوند به صفات عقل و اراده و حکمت (غایتمداری در فعل ) را نفی میکند و در نهایت ساحت خداوندی را از اخلاقیات و انفعالات نیز مبرا میداند.