چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت گرایش به نماز خواندن در بین دانشجویان مونث و مذکر در سطح دانشگاههای کشور انجام شد. روش: روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی از نوع پیمایش بود. شرکت کنندگان 2376 دانشجوی رشته ها و مقاطع مختلف تحصیلی 11 دانشگاه دولتی بودند که به پرسشنامه های ویژگی های جمعیت شناختی و گرایش به نماز پاسخ دادند. با تحلیل عاملی پرسشنامه گرایش به نماز، گویه ها به چهار مولفه شامل گرایش به نماز، آثار نماز، اجتناب از نماز و امام جماعت دسته بندی شدند. تفاوت این چهار مولفه و نمره کل پرسشنامه در متغیرهای جمیعت شناختی رشته تحصیلی، جنسیت، وضعیت تاهل، نوع پذیرش در دانشگاه، سال چندم تحصیلی، مقطع تحصیلی، سهمیه پذیرش و محل سکونت فعلی دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: یافته های تحقیق حاکی از معنادار بودن (0/05>p) تفاوتها در میزان گرایش به نماز در بین دخترها و پسرهای دانشجو، بین رشته های مختلف تحصیلی و سایر متغیرهای گروه بندی بود. همچنین یافته ها نشان داد که گروه مجرد نسبت به گروه متاهل در مولفه های توجه به نقش امام جماعت میانگین نمره بالاتری به دست آوردند. پسرهای مجرد نسبت به پسرهای متاهل ادراک مثبت تری به نقش امام جماعت دارند. پسرهای مجرد و متاهل در میزان گرایش به نماز مشابه هستند؛ در حالی که دخترهای متاهل بیش از دخترهای مجرد به طرف نماز گرایش نشان می دهند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد، در مولفه های نقش امام جماعت، گرایش به نماز، تصور مثبت به آثار نماز و نمره کل مقیاس گرایش به نماز، گروه مونث نسبت به گروه مذکر از میانگین نمرات بالاتری برخوردارند؛ در حالی که در مورد مولفه اجتناب از نماز و ادراک خنثی به آثار نماز، وضعیت بر عکس است. این نشان می دهد که دخترها نسبت به پسرها به نماز گرایش بیشتری دارند
خلاصه ماشینی:
"ج) یافته ها در پژوهش حاضر، نمرة کل مقیاس گرایش به نماز و مؤلفه های آن را بر اساس متغیرهای جمعیت شناختی رشتۀ تحصیلی(علوم انسانی، فنی و مهندسی، علو پایه ، پزشکی، هنر، کشاورزی و تربیت بدنی)، جنسیت (مذکر و مؤنث )، وضعیت تأهل (مجرد و متأهل )، نوع پذیرش(روزانه و شبانه )، سال چندم تحصیل (سال یکم ، دوم، سوم، چهارم و پنجم به بالاتر)، مقطع تحصیلی(کارشناسی، کارشناسیارشد، دکترای حرفه ای)، سهمیه پذیرش(مناطق ، شاهد و ایثارگر و سایر موارد) و محل سکونت فعلی دانشجو(منزل والدین ، خوابگاه دانشگاه و سایر موارد که خود شامل خوابگاه خودگردان، اجارهنشین ، در منزل اقوام و سایر موارد بود) مقایسه کردیم .
با توجه به این تحقیق ، آیا میتوان گفت با توجه به اینکه دانشجویان پزشکی از اختلالات روانی و افسردگی بیشتری نسبت به سایر رشته ها رنج میبرند، اما از گرایش بالای به نماز و اعمال مذهبی برخوردارند، پس در دو متغیر دیگر مربوط به شادکامی؛ یعنی روابط اجتماعی و پیشرفت تحصیلی، مشکل دارند و با وجود اینکه گرایش دینی آنها بالاست ، میزان آسیب آنها در دو متغیر دیگر آنقدر بالاست که گرایش دینی آنها نمیتواند کمکی به آنها در روبه رو شدن با مشکلات کند؟ از سوی دیگر، طبق پژوهش طلایی و همکاران(١٣٨٣) که با عنوان «آسیب شناسی روانی دانشجویان پزشکی در دورة کارورزی با دانشجویان ارشد و دکتری غیر پزشکی مشهد» انجام گرفت ، مطالعه در رشتۀپزشکی نمیتواند عاملی برای افزایش آسیب شناسی روانی باشد و فاکتورهایی نظیر جنسیت و تأهل نقش تعیین کنندهتری دارند."