چکیده:
یکی از مباحث مطرح در روایات اسلامی (شیعی و سنی)، روایات «تشابه ادیان توحیدی» است. در این روایات، مباحثی مانند شباهت ادیان در افتراق و فرقهفرقه شدن و نیز بحث رجعت در ادیان مطرح میشود. این روایات، از لحاظ سندی در حد تواتر اجمالی و یا مستفیض، بنابر قول برخی از اندیشمندان هستند و از لحاظ دلالت نیز مورد تأیید آیات قرآن هستند؛ زیرا قرآن تأیید میکند که امتها در سنن الهی اشتراک دارند و سنن خدا در امتهای مختلف تکرار میشود. برخی برای اثبات تحریف قرآن، از این روایات و آیات بهره بردهاند و استدلال کردهاند که با توجه به تشابه ادیان توحیدی و با توجه به اینکه کتاب مقدس تحریف شده است، پس قرآن نیز تحریف شده است. در مقابل، متفکران شیعی تلاش زیادی انجام داده، به این برداشت از این روایات پاسخ دادهاند. به نظر میرسد، با وجود قوت برخی از این پاسخها، پاسخ کاملتر و بهتری وجود دارد که در جمعبندی این نوشتار ارائه شده است.
The similarity between monotheistic religions is among the issues with which Islamic narrations (Shi'ite and Sunnite) have dealt. In these narrations such topics as the similarity between religions concerning their having various sects and their accepting the belief of Return، are put forward. According to some scholars' views the authenticity of these narrations are unanimously agreed upon، and، in terms of sound argument، they are verified by the Quran verses. The Quran emphasizes that the nations are common in as far as divine prescription are concerned and divine prescriptions recur throughout history. Proposing the idea that the Quran has been distorted، some refer to these narrations and verses and argue that، due to the similarities between monotheistic religions and because the Holy Book has been distorted، then the Quran must have been distorted، too. In response، shi'ite scholars have made every effort to correct people's misinterpretation of these narrations. Although some of the responses to this misconception are strong this paper offers more comprehensive responses.
خلاصه ماشینی:
"آنچه به بحث ما، یعنی استفادة محدث نوری از آیات و روایات سنن الهی برای اثبات تحریف در قرآن، مرتبط است، سنت به معنای مقید و مشروط است؛ زیرا محدث نوری بر این باور است که امت اسلام نیز قرآن را تحریف کرده است.
برخی دیگر، با اصرار بر اینکه تورات و اناجیل فعلی، دست نوشته هایی بشری هستند و تورات و انجیل اصلی مانند سایر کتب آسمانی نظیر صحف ابراهیم و نوح علیها السلام مفقود شده اند، بر این باورند که اساسا سخن از تحریف کتاب مقدس بی معناست؛ زیرا خود یهودیان و مسیحیان کتاب مقدس را الهی نمی دانند.
در این روایات، که دربارة تحریف قرآن مطرح شده است، باید تحریف را در تمام موارد به تحریف معنوی برگردانیم؛ زیرا با توجه به دلایل عقلی متقن و اجماع علمای اسلام و نیز روایات یقینی دال بر عدم تحریف قرآن، مانند حدیث ثقلین، به یقین قرآن، تحریف لفظی نشده است (صدوق، 1380ق، ص280؛ صفار، ۱۳۶۲ ، ص412ـ414)& .
بنابراین، همان گونه که از آیات قرآن نمی توان بر تحریف لفظی تورات و انجیل دلیل آورد، بلکه تعابیر جعل، نبذ، کتمان و تحریف معنوی کتاب دقیق تر است، در روایات نیز همین نکته دیده می شود.
در گام نخست، بیان می کند که اگر از مناقشه در سند روایات یاد شده صرف نظر شود؛ هرچند، بجز چهار روایت، بیشتر روایات مورد استناد، از نظر سند بی اعتبارند و نیز دلالت این آیات و روایات بر همانندی امت اسلام با امت های پیشین، در همه امور پذیرفته شود، مقتضای آن، صرفا وقوع تحریف در قرآن در طول تاریخ پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است."