چکیده:
به نظر مشهور حقوقدانان، تدلیس به طور مطلق و مستقل از عیوب منصوصه و اشتراط صفت، از موجبات فسخ نکاح است. در واقع آنان موجبات فسخ نکاح را سه مورد دانستهاند: 1ـ خیار عیب؛ 2ـ خیار تخلف از شرط صفت؛ 3ـ خیار تدلیس. در حالیکه نظر مشهور فقها عدم استقلال تدلیس در فسخ نکاح است. این مقاله در مسیر یافتن نظریه صحیح، به بررسی دلایل هر دو گروه پرداخته و به این نتیجه رسیده است که با استناد به روایات، اصل لزوم و بنای عقلا میتوان اثبات کرد که تدلیس به طور مستقل خیار فسخ ایجاد نمیکند و فقط عیوب منصوصه و تخلف از شرط صفت فسخکننده نکاحاند. در واقع، تدلیس در صورت بازگشت به عیوب منصوصه یا تخلف از شرط صفت، موجب فسخ نکاح است، نقش تدلیس صرفا در ضمانت مدنی و کیفری فریب دهنده ظاهر میشود.
خلاصه ماشینی:
اشتراط صفت در نکاح از سه حال خارج نیست:1ـ تصریح به لزوم وجود صفت در ضمن عقد، مثلاً زوجه شرط کند که زوج باید دارای مدرک پزشکی از فلان دانشگاه باشد؛ 2 1ـ در ماده 1128 قانون مدنی آمده است: «هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود.
اگر عدم نقص یا وجود صفت کمالی در عقد صریحاً شرط شود یا یکی از طرفین به عدم نقص یا وجود صفت کمالی در عقد توصیف شود یا قبل از عقد به هنگام خواستگاری و گفتگوهای قبلی، یکی از زوجین به صفتی از صفات مشخص شود و عقد مبتنی بر همان صفت واقع شود، اما طرف مقابل تدلیس نماید و بعد از عقد، تخلف از آنچه شرط شده است، مشخص شود، برای مشروطله حق فسخ وجود دارد.
پس چگونه میتوان مستند خیار تدلیس را در جایی که صفت کمال یا عدم عیب، بدون شرط صریح یا ضمنی در عقد آمده است، ماده 1128 قانون مدنی دانست؟ از طرف دیگر در تدلیس عنصر روانی قصد فریب و سوء نیت شرط است، در حالیکه ماده 1128 قانون مدنی قصد فریب را شرط 1ـ هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود.
در این صورت پس از اطلاع زن یا مرد پس از عقد از فریب طرف مقابل، برای فریبخورده به موجب تدلیس حق فسخ وجود ندارد؛ زیرا تدلیس در این موارد نه به عیوب مجوز فسخ نکاح بر میگردد نه به تخلف از شرط صفت.