چکیده:
مسئلهی آفرینش بهویژه چگونگی پیدایش موجودات فراوان از علت واحد و بسیط، یکی از مسائل مهم و همیشگی فیلسوفان اسلامی است. فیلسوفان مشائی اسلامی در چارچوب مبانی فلسفی خویش و با اعتقاد به منشأ اثر بودن تعقل(علم فعلی) و ترکیب هر یک از عقول از وجود و ماهیت(و در نتیجه، تعقلات دو/سهگانهی آنها) به تفسیر و تبیین ماجرای آفرینش و پیدایش کثرت از وحدت میپرداختند. اما شیخ اشراق با عدول از فلسفهی مشائی در حوزه مفاهیم و مبانی هستیشناسی و معرفتشناسی، طرح نو در انداخت و با اصطلاحات اشراق، مشاهده، فقر و غنا به تشریح نظام صدور پرداخت. او با اعتمادبهنفس مثالزدنی، انوار طولیه را بیشمار دانست و فلک نخست را به جنبهی فقر و استظلام نور اول نسبت داد و فلک ثوابت(فلک دوم) را محصول مشترک ترکیب اشعهی انوار طولیه بهویژه اشعهی ضعیف با جهات فقر آنها دانست و مثل افلاطونی را به ترکیب عجیب اشعهی انوار طولیه با جهات استغنا و قهر آنها و مناسبات شگفتانگیز میان خود اشعه نسبت داد و بقیهی موجودات یعنی افلاک هفتگانه، موجودات عالم مثال، انوار مدبره، غاسقات و هیئآت آنها را به جنبههای اسرارآمیز ارباب انواع مبتنی کرد. تشریح مطالب فوق و طرح مناقشاتی در باب آنها، وظیفهای است که این مقاله به عهده گرفته است.
خلاصه ماشینی:
پرسش مهمي که در اينجا خودنمايي ميکند، اين است که چگونه اين نور اول از نورالانوار صادر ميشود؟ به بيان ديگر منظور از افاضه و صدور نور اول از نورالانوار چيست ؟ فيلسوفان مشائي اسلامي، منشأ پيدايش موجودات را تعقل فعلي واجب تعالي دانسته (ابن سينا، ١٣٦٣ الف : ٣٦٣ و ٤٠٣)و بدون غور در حقيقت «افاضه و صدور» ميگويند: «نسبت موجودات به صورت معقول (درحق تعالي)، همچون تابعيت روشنايي و ظهور به منير، و تابعيت گرم کردن به گرم کننده نيست .
نحوه ي صدور عالم مثال و بقيه ي موجودات يکي از عوالمي که سهروردي برخلاف فيلسوفان مشائي، بدان معتقد شد و بيشتر با تکيه بر مشاهدات و رصدهاي روحاني خود و گزارش تجارب افراد ديگر، به تأييد و تحکيم وجود آن پرداخت (سهروردي، ١٣٧٢، ج ٢: ٢٣١ و ٢٣٢)، عالم متوسط ميان عالم مجردات محض و اجسام غاسق است و شيخ اشراق آن را عالم «اشباح معلقه » و «مثل معلقه » مينامد(همان : ٢٣٠ و ٢٣٤).
ملاحظاتي در باب آراي سهروردي بدون شک ، طرح و نقشه ي مفصل و پيچيده ي سهروردي، يکي از نظريه هاي مهم در تفسير و تبيين نظام هستي و سلسله مراتب آن از حيث صدور و ارتباط است و از جهات مختلف به ويژه در حوزه ي مثل افلاطوني و عالم مثال ، فيلسوفان بعد از خود را تحت تأثير قرار داده است .