خلاصه ماشینی:
"نکتهء دوم:آیت الله خوئی چگونه تشخیص دادهاند که مینویسند:این رشته احادیث از زبان امام معصوم صادر نشده؟غیر از این است که مضمون حدیث را با معیار علم و منطق سنجیده و حتی یک نمونهء آن را هم در ص 47 به نقل از رسالهء عددیه تألیف شیخ مفید،جعلی اعلام نموده و در ص 48 جاعل حدیث را احمق و بی سواد،معرفی کردهاند؟و باز یک نمونهء دیگر را که در ص 50 از کتاب اصول کافی استخراج کردهاند،بعد از وارسی علمی و منطقی شایسته نمیدانند که مفاد آن را به امام معصوم نسبت بدهند؟در این صورت وارسی متن حدیث با معیار عقل و منطق گناهی ندارد، چون شیوهء دانشمندان از قدیم و جدید بر این بوده است و اگر کسی مانند بهبودی،خود را صالح نظر بداند و با میزان عقل و منطق یک رشته احادیث را مردود و وازده اعلام نماید،از نظر مبنی چه گناهی مرتکب شده است؟آیا همین آیت الله خوئی نیست که در ص 50 مینویسد:من یک نمونهء آن را از کتاب کافی استخراج کردهام،و استخراج ما بقی را به پژوهشگران محقق واگذار میکنم؟ آقای شبیری در همین اعتراض هفتم مینویسد:«ما هر چه در مقدمهء معجم رجال الحدیث-که حدود صد صفحه میباشد-جستجو کردیم تا شاید در جایی از آن ببینیم که دو سوم احادیث کافی نامعتبر است و یارد پایی از این سخن در لا بلای آن بیابیم،راه به جایی نبردیم» از خوانندگان عزیز اگر کسی میتواند مسائل علمی را دنبال کند،بای به مقدمهء معجم رجال الحدیث ص 29 مراجعه کنه که معظم له مینویسند:«ما تعبیر صحت و ضعف را بر اساس اصطلاح متأخرین نیاوردهایم بلکه منظور ما از صحت و ضعف،اعتبار و عدم اعتبار است،اگر بگوئیم که این حدیث و یا این طریق صحیح است،یعنی معتبر است و حجت،گر چه برخی از راویان آن نیک احوال و یا موثق باشند،و اگر بگوئیم که این حدیث و یا این طریق ضعیف است،یعنی معتبر و حجت نیست گر چه راوی آن بدنام نباشد،بلکه ناشناخته و یا مجهول الهویه باشد."