چکیده:
توسعه فرهنگی یکی از شاخص های اصلی خود باوری جامعه است ، توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزیهای فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد. هدف کلی این نوشتار بررسی موانع ساختاری توسعه فرهنگی در ایران است . استدلال مقاله بر این است که فرهنگ سنتی، فرهنگ استبداد، سنت ایرانی و تاخر فرهنگی برآمده از نظام اجتماعی ناهمگون و نامتوازن جامعه ، به عنوان مانع ساختاری توسعه فرهنگی در ایران بوده است . روش تحقیق بصورت اسنادی بوده و با استفاده از تکنیک فیش برداری نظری داده ها و اطلاعات از کتب ، مقالات و اسناد جمع آوری شده و با شیوه توصیفی-تحلیلی و متکی بر استنباط های نظری، تجزیه و تحلیل شده اند. یافته های تحقیق نشان میدهد، وضعیت شاخص های فرهنگی و به عبارتی وضعیت توسعه فرهنگی ایران در شرایط مساعد و مطلوبی نیست و از جمله عوامل تاثیرگذار بر این وضعیت مقولات فرهنگ سنتی، سنت ایرانی، فرهنگ استبداد و تاخر فرهنگی است . نتایج بدست آمده حاکی از آن است ، فرهنگ برآمده از نظام ناموزون و ناهمگون جامعه ایران ، به عنوان مانع ساختاری روند و فرآیند توسعه و توسعه فرهنگی در جامعه ایران بوده است .
خلاصه ماشینی:
استدلال مقاله بر این است که فرهنگ سنتی، فرهنگ استبداد، سنت ایرانی و تأخر فرهنگی برآمده از نظام اجتماعی ناهمگون و نامتوازن جامعه ، به عنوان مانع ساختاری توسعه فرهنگی در ایران بوده است .
الف ) نظریه جامعه پراکنده کم آب : کاتوزیان با نقد نظریه فئودالیسم ایرانی به طرح دیدگاه خود در غالب نظریه «جامعه کم آب و پراکنده » میپردازد، به نظر وی بر خلاف نظریه «جامعه هیدرولیک » ویتفوگل و همچنین نظریه «شیوه تولید آسیایی» موریس گودالیه ، سیستم آبیاری مصنوعی منشاء پیدایش دولت مستبد شرقی ایران نبوده است ، بلکه فقر طبیعت از یک سو باعث پراکندگی و جدا افتادگی واحدهای کار و زندگی اجتماعی (روستاها) از یکدیگر شده و از سوی دیگر موجبات ضعف قدرت اقتصادی و نظامی این واحدها را فراهم نمود.
. (79-75 :1383 کاتوزیان در نهایت ویژگیهای تاریخی جامعه ایران را در مقایسه با اروپای فئودال چنین شرح میدهد: «ایران در طول تاریخ همواره دولت و جامعه ی استبدادی بوده است که در آن ، دولت ، طبقات اجتماعی، قانون ، سیاست و مانند آنها صورتی متفاوت با آنچه در تاریخ اروپا مشاهده شده و نظریه پردازان اروپایی تبیین و تحلیل کرده اند داشته است نظام حکومت استبدادی، مبتنی بر انحصار دولتی حق مالکیت و نیز اقتدار نظامی و دیوانی شدید – اما نه لزوما متمرکز – بود که بر اثر آن پدید میآید.
در خصوص منشاء شکل گیری استبداد سیاسی در ایران با دیدگاه جامعه پراکنده موافق می - باشد، اما بر خلاف کاتوزیان که تاثیر فقر طبیعت بر ساختار رسمی نظام سیاسی – حقوقی را مورد مطالعه قرار داده ، آبراهامیان در صدد کشف این مسئله است که فقر طبیعت چه تاثیری بر تعیین نوع روابط (اقتصادی – اجتماعی) بین گروههای اجتماعی دارد.