چکیده:
از برجستهترین اندیشههای مترقی در علم حقوق، حاکمیت قانون است. این اصل امروزه به قدری اهمیت یافته که دوام و قوام یک جامعه بدان وابسته است. در جهت تحکیم و نهادینهسازی این مفهوم در سبک زندگی باید از اندیشه اسلامی و پرچمداران اصلی آن یعنی ائمه اطهار(ع) بهره جست. این مقاله در صدد آن است تا با واکاوی محتوایی بینش امام رضا(ع) و با استفاده از روش تحلیلی کتابخانهای، تصویر مناسبی را از الزامات و راهکارهای نهادینهسازی حاکمیت قانون و مرتبت آن مفهوم، در سبک زندگیپر برکتشان ترسیم نماید؛ در این راستا موضوع سه بخش تقسیم شده است: مبحث اول، قانون، تقنین و مقنی در اسلام و حاکمیت قانون از منظر امام رضا(ع)؛ مبحث دوم، اصول مساوات، آزادی و حقوق بشر و جایگاه این اصول در نظام بینشی رضوی(ع)؛ مبحث سوم، سه نوع راهکار معرفتی، رفتاری و عاطفی و مصادیق آنها در سبک زندگی حضرت رضا(ع)، و ارائه راهکارهایی جهت نهادینهسازی قانون.
خلاصه ماشینی:
"(شیخ صدوق، 1425، 2: 226) از دیدگاه رضوی پس از وجود حاکم عادل، نوبت به اجرای قوانین عادلانه برای جامعه خواهد رسید؛ چراکه وجود قوانین عادلانه، یکی از شرایط اساسی تحقق عدالت در هر جامعه است و میان این دو نیز رابطهای دوسویه وجود دارد؛ ازاینرو امام رضا(ع)میفرماید: رعایت قوانین عادلانه از طرف حکومت و اجرای اصل مساوات برای مردم در زمینه سیاست نیز از ضروریترین مسائل است و در چنین حکومتی، اختلاف طبقاتی و تبعیض میان افراد و ریختن مال به جیب دوستان وجود ندارد، بلکه همه در حقوق اجتماعی با هم برابرند، بدون اینکه امتیازی میان افراد وجود داشته باشد و یا بر کسی به خاطر مصلحت دیگری، ستم شود.
امام رضا(ع) در این چهارچوبهای حکیمانه به این امور بسنده نکرده، بلکه چنان جایگاهی برای انسان قائل است که به عقیده وی آدمی در هنگام برقراری روابط اجتماعی، شایسته است تا اصولی را بر رفتار خویش حاکم نماید؛ همان اصولی که مبنای آن را احترام به حقوق و کرامت انسانها و نیز مروت و مدارا با آنان تشکیل میدهد که توجه به آن، به شکل ملموسی از آفتهای رفتاری در رعایت نکردن قانون میکاهد.
با توجه به آنچه از بررسی در سبک زندگی امام رضا(ع) برمیآید، قانونمداری در جامعه و اصلاح سبک زندگی، به طور عمده نیازمند توسعه فرهنگی است و این مهم، از طریق فرایندهای زیر به دست میآید: اول اینکه نگرش علمی بر فرهنگ جامعه حاکم شود؛ دوم اینکه اعتقاد به لزوم رعایت حقوق دیگران توسعه یابد و سوم اینکه نظمپذیری جمعی بهصورت یک باور فرهنگی پذیرفته شود."