چکیده:
در این مقاله بر آنیم که به بررسی ایمان از دیدگاه مرجئه ـ که مهمترین ممیزۀ این فرقه از سایر فرقهها و نیز از مباحث محوری و نقطۀ مشترک شعب مرجئه بهشمار میرود ـ با استفاده از آیات قرآن و روایات ائمۀ معصومین(ع) بپردازیم. بیتردید مرجئه در برابر خوارج شکل گرفتند و بر این باور بودند که نباید هرگز دربارۀ عثمان و علی (ع) قضاوت کرد! بلکه بایدکار آنان را به خدا وانهاد. آنها معتقد بودند که نام خود را از الفاظ آیات شریفه گرفتهاند. عقاید مرجئه در باب ایمان عبارتند از: 1. مؤمن بودن تنها اعتراف به شهادتین است؛ 2. تفکیک میان اسلام و ایمان مفهومی ندارد؛ 3. انجام دادن گناهان کبیره در ایمان تأثیری ندارد؛ 4. میان ایمان و عمل هیچگونه ارتباطی وجود ندارد و حتی کارهای ناشایست انسان تأثیری بر ایمان او نمیگذارد. آنها با این افکار، جریان فکری جامعه را تحت تأثیر خود قرار دادند و از مسیر نقشۀ راهی که پیامبر اسلام (ص) برای سعادت دنیا و آخرت بشریت ترسیم فرموده بودند، به انحراف کشاندند. در این مقاله عقاید جریان فکری مزبور نقد و بررسی میشود و اثبات خواهد شد که امامیه بر این باور است که: ایمان اقرار زبانی و یقین قلبی است و در رتبۀ بعد از اسلام قرار دارد. گناهان کبیره در ایمان انسان تأثیر مستقیم دارد و روابط میان ایمان و عمل انکارناپذیرند.
خلاصه ماشینی:
بعد از ايشان اختلافات امت آغاز و در نتيجه به هر دو امانـت / پيامبر بيمهري شد و نحله ها و جريان هاي فکري يکي پس از ديگري به وجـود آمدنـد که در طول تاريخ تا به امروز، گريبانگير مسلمانان بوده اند که از جملۀ آنهـا جريـان فکـري / مرجئه است که در نيمۀ دوم قرن اول هجري در اثر ناديده گرفتنتوصـيه هـاي پيـامبر و عوامل ديگري از جمله عملکرد بسيار منفي عثمان و افراطـيگـري و تنـدرويهـاي فرقـۀ خوارج ، ظهور پيدا کرد و هر روز قويتر ميشد و در عين حال بـه فرقـه هـاي کوچـک تـر انشعاب مييافت .
اما محققـاني کـه مرجئـه را يـک حـزب يـا حرکت سياسي ميدانند، چنين اظهار ميکنند: در زمانيکـه برخـي مـيگفتنـد خليفـۀ سـوم / مظلوم کشته شد، برخي ديگر ميگفتند که علي و اصحابش برحق هستند، گروهي سوم (مرجئه ) پديد آمد که عقيده داشت هر دو گروه برحقند، زيرا اگر کسي در ظاهر و به زبـان اقرار به اسلام کند، نبايد از او بيزار بود و هيچ گاه نبايد او را لعن کرد.
انشعاب دروني فرقۀ مرجئه با توجه به اوضاع سياسي و اجتماعي و عقيـدتي جامعـۀ اسـلامي در قـرن هـاي اول و دوم هجري و به ويژه صدر اسلام ، مرجئه نيز مانند ساير فرقه ها به تـدريج و متـأثر از حـوادث و ديدگاه رهبران ، به طوايف و گروه هاي فکري مختلف تقسيم شد، اما با مراجعه به تعـدادي از کتاب ها و آثار موجود دربارٔە فرق و مذاهب ، ميتوان چنين گفت : برخي مرجئه را به چهار دسته تقسيم ميکنند، مرجئۀ خراسان يا جهميه ؛ مرجئۀ شام يـا غيلانيه ؛ مرجئۀ عراق يا ماصريه ؛ شکاک و بتريه (نوبختي، بيتا: ١٤ و ١٥).