چکیده:
رمان شطرنج با ماشین قیامت ، رمانی رئالیستی فلسفی است که ضمن اشـاره بـه واقعیت های نبرد ایران و عراق، دیالوگهای فلسفی و خردمندانه بین شخصیت ها، کنجکاوی مخاطب را نسبت به دریافت و درک جواب پرسش هـایی کـه درگیـری ذهنی خود اوست برمی انگیزد. کارکردهای متفاوت زبان رمان، زمینة تاویل پذیری مـتن را - خصوصـا وقتـی بـه سمت دلالت های ضمنی و غیر صریح پیش می رود - فراهم کرده اسـت . از سـوی دیگر بحث و جدلهای لفظی دربارة بازی شطرنج و تطبیق آن با صـحنة زنـدگی آدمیان، تکگویی های درونی راوی، چرخش های زمـانی و پاسـخ و پرسـش هـای فلسفی و کلامی دربارة آغاز آفرینش ، جبر و اختیار و پدیده های محیطـی ، رمـانی «چندآوایی » را آفریده است . در این پژوهش ، نویسـنده نـداهای متفـاوت اندیشـه ، زمان، رویا و بازی را در رمان «شطرنج با ماشین قیامت »، بـر اسـاس نظـر «مـیلان کوندرا» به شیوة توصیفی - تحلیلی تبیین می کند و به لحاظ اهمیت ماهیت زبـان رمان، به کارکردهای زبان رمان و دلالت های نشانه شناختی که زمینـة چنـدآوایی را فراهم کرده است ؛ خواهد پرداخت .
“Chess with pandemonium machine” Novel is a realist philosophical novel that، along with pointing to Iran-Iraq War realities، point to philosophical and wise dialogues to provoke the audience curiosity for finding and understanding answers of questions mentally involved with. Different functions of novel language makes the interpretability of text possible- especially when it deals with implied and implicit implications. In other hand، verbal discussions about chess and comparing it with human life scenes، internal monologues of narrator، time turns، asking and answering philosophical and verbal questions about the start of creation، determinism، and free will and environmental phenomena has produced a “Polyphony” novel. What special features do this novel have? And how are they compatible with text of “Habib Ahmad-zade” novel? Author explains different callings of intellect، time، dream and game based on “Milan Kundera” ideas in “Chess with pandemonium machine” novel with an analytical-descriptive method and also deals with the significance of nature of language of novel، functions of language of novel and semiotic implications which make Polyphony context.
خلاصه ماشینی:
مثلا چرا این جوان (راوی داستان) نه تنها در قبال تلاشگران جبهه و غذارسـانی به ایشان، بلکه نسبت به افراد بی تفاوت و یا نه چندان موافق این دفاع در مقابـل دشـمن نیز احساس مسئولیت می کند و آنها را از لطف و همت خود بی نصیب نمی گذارد؟ رمان، بر پنچ شخصیت استوار است کـه بـه ترتیـب اهمیـت نقـش عبارتنـد از: راوی (جدی ، کنجکـاو)، مهنـدس (شـکاک فلسـفی )، کشـیش (بـی تفـاوت)، گیتـی (زنـی بـا گذشته ای سیاه و پلید)، قاسم (پیرخردمند).
ساختمان هفت طبقه : ساختمان هفت طبقه ای که در حال ساخت بـوده و بـه علـت جنگ متوقف شده است ، از یکسو نماد ایران است که با شروع جنگ ، سیر پیشرفت هـای سازنده در آن متوقف می شود و از سوی دیگر نماد دنیای محدود و فانی اسـت کـه بایـد فراتر از آن تا آسمان هفتم اوج گرفت : «پایه های آهنی بزرگ از جـایجـای سـقف بیـرون زده بـود و نشـان از آن داشت که قرار بوده ساختمان در بیش از هفت طبقه ساخته شود، ولی چرا کـار ادامه پیدا نکرده؟ با آن آتش سوزی طبقه همکف اصـلا ادامـة سـاخت طبقـات دیگر حتی بعد از رفع محاصره و یا پایان جنگ ممکن بود؟» (همان: ٩١) تندیس شبیه به حضرت مریم و مسیح : راوی در کلیسا چند بار چشمش به تندیس برجسته فلزی حضرت مریم و کودکی مسیح را بر دو دست او می بیند کـه تـاریخ ١٩١٥ پایین آن ثبت شده است ؛ ولی تناسب این تاریخ را با تندیس نمی فهمد.