چکیده:
روایت ،ازشاخص های برجسـته وازعناصـر بسـیار مهـم درداسـتان ، حماسـه ، اسطوره وبنیاد هرگونه جمله ی خبری است .تمامی دلالت های زبانی برای این که بتوانند به بهترین صورت پیام راازفرستنده به خواننده برسانند،ازروایت استفاده میکنند. یکی از مسائل قابل مطالعه در روایت شناسی، بررسی شخصیت است ؛ بـه همین منظور در این مقاله ابتدا دیدگاه های مختلف درباره ی شخصیت ، به خصوص دیدگاه ساختارگرایان ، بیان میشود، سپس به بررسی شخصـیت در داسـتان هـای حماسی و غنایی شاهنامه پرداخته میگرددو براساس کـنش هـای شخصـیت هـا، الگویی تازه برای بررسی این داستان ها ارائه می شودو در ادامه نیز نمونه ازلـیای مطرح میگردد که این ساختارها براساس آن ساخته شده اند. در داستان های روایی حماسی و مبتنی بر جنگ ، بر اساس کنش شخصیت ها، سه شخصیت حضور دارد: یاریشونده ، یاری کننده و مخالف . سرنمون این ساختار شخصیت نیـز برگرفتـه از«اسطوره ی آفرینش »است . شخصیت یاری شونده برابر با اهورامزدا، مخالف برابـر با اهریمن و یاریکننده معادل موجودات و به خصوص انسان است . داستان هـای روایی غنایی نیز مبتنی بر چهار شخصیت عاشق ، معشوق (یاری شونده ) یاری کننـده و مخالف اندو سرنمون آن ها داستان «هدایت » است . معشوق با خداوند، عاشق بـا انسان ، یاریگر با پیامبرو مخالف با شیطان هم خوانی دارد.
خلاصه ماشینی:
یکی از مسائل قابل مطالعه در روایت شناسی، بررسی شخصیت است ؛ بـه همین منظور در این مقاله ابتدا دیدگاه های مختلف درباره ی شخصیت ، به خصوص دیدگاه ساختارگرایان ، بیان میشود، سپس به بررسی شخصـیت در داسـتان هـای حماسی و غنایی شاهنامه پرداخته میگرددو براساس کـنش هـای شخصـیت هـا، الگویی تازه برای بررسی این داستان ها ارائه می شودو در ادامه نیز نمونه ازلـیای مطرح میگردد که این ساختارها براساس آن ساخته شده اند.
شایسته ی ذکر است که این ساختار شخصیت در خط طـرح اصـلی داسـتان ثابـت است ؛ اما در صحنه های فرعی داستان ثابت نیست ؛ بدین معنا که هر لحظه ممکن اسـت شخصیت یاریکننده در یک صحنه ، در صحنه بعد به شخصیت یاری شونده تبدیل شـود و شخصیت یاریشونده تبدیل به یاری کننده یا مخالف .
یاریشونده مخالف یاریکننده نمودار ساختار شخصیت در داستان های حماسی برای نمونه در داستان رستم و سـهراب ، در خـط طـرح اصـلی داسـتان ،کـاووس یاری شونده ، رستم یاری کننده و سهراب مخالف است ؛ اما در صحنه های فرعـی داسـتان این نقش ها تغییرمی کند.
در مقابل رستم در گفتگوی با بهمن خود را یـاری کننـده اسـفندیارو خانـدان او معرفی میکندو آنها را یاری شونده و از دشمنان این خاندان بـه عنـوان شخصـیت هـای مخالف نام میبرد: چو آیی بـایوان مـن با سپاه هم ایدر بشادی بباشـی دو مـاه برآساید از رنج مردو ستور دل دشمنان گردد از رشک کور (همان : ٢٤٢) از دیگر صحنه های این داستان ، مهمانی رفتن رستم نـزد اسـفندیار اسـت .