چکیده:
اسپینوزا سعادت شناسی خود را مبتنی بر تصویری غیر انسانوار از خداوند میسازد و بدین جهت با تشخیص علل گرایشهای انسانوار انگارانه در حوزۀ الهیات و به طور خاص خداشناسی، به نقد چنین خدایی میپردازد. مقالۀ حاضر با روش منظومه گرایی مفهومی در صدد بیان نقدهای اسپینوزا بر انسانوار انگاری خداست. بدین صورت که مفاهیم اصلی و اشتقاقیای را که اسپینوزا در اطراف این مسئله مطرح میسازد، مشخص کرده تا به منظومهای از مفاهیم به هم مرتبط دست یابد و بحثهای مرتبط با آنها را نظام بخشد. این مقاله نشان میدهد که اسپینوزا ریشۀ انسانوار انگاری را اصولا در نقص معرفتی بشر میداند. وی با نقد دو مفهوم اصلی «خلق» و «حدوث»، مفاهیم اشتقاقی عقل و اراده و حکمت (غایتمداری در فعل) را در این منظومۀ مفهومی مشخص کرده و چنین صفاتی را از جانب ذات ربوبی نفی میکند و بدین واسطه اطلاق خیر و شر اخلاقی و انفعالات عاطفی را نیز بر خداوند بی مبنا میسازد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله اثبات خواهد شد که اسپینوزا علل گرایش به انسان وار انگاری را در سه حوزة معرفتی، رویکردی و هرمنوتیکی تحلیل میکند و همچنین هستۀ اصلی چنین گرایشی را، معطوف به مفهوم خدای خالق میداند و با نقد نظریۀ متکلمین راجع به خلق از عدم و حدوث زمانی، اتصاف ذاتی خداوند به صفات عقل و اراده و حکمت (غایتمداری در فعل ) را نفی میکند و در نهایت ساحت خداوندی را از اخلاقیات و انفعالات نیز مبرا میداند.
در حقیقت انسان چون در افکارش در پی غایات است و برای خود اختیار جزافی قائل است (علت رویکردی)، این ها را کمال تلقی کرده و در سطحی وسیع تر بر خدا نیز قابل اطلاق میداند (٣٦-٣٢ :V١ ,١٩٣٤ ,Wolfson ;٤٣٢-٤٣٠ :٢٠٠٢ ,Spinoza).
با توجه به این مطالب روشن میشود که رویکرد اسپینوزا در رساله مختصره و اخلاق ، به سوی نفی خدای خالق ، حدوث زمانی جهان و تأکید بر ضرورت نظام عالم است که از آن تعبیر به تقدیر الهی میکند (٥٤-٥٣ :ibid) و بدین واسطه دیدگاهش به مشائیانی همچون ابن سینا نزدیک است .
وی همچنین این باور مشائیان را که خداوند به جزئیات علم ندارد، مورد چالش قرار داده و رد میکند و در نهایت متذکر این مطلب میشود که در خدا فقط یک تصور وجود دارد (بساطت ذات ) و به واسطۀ آن بر همه چیز عالم است (همان : ٢٢٧- ٢٢٨).