چکیده:
عبدالحلیم در این جستار، کارکردها و کاربردهای شگرد التفات را در قرآن بررسی میکند. ابتدا به دیدگاه برخی مستشرقین مانند نولدکه، واتـبل و وانزبرو درباره برداشت اشتباه از این شگرد اشاره میکند. آنگاه در بخش اول و دوم مقاله، ابتدا دربارة معنای التفات، واژههای مترادف التفات، توجه جدی به التفات در کتب بلاغت، انواع خاص و عام التفات، و نیز جایگاه التفات در علم بلاغت بحث میکند و در کنار صنعت التفات، مشخصههای تطبیقی آن، از جمله تغییر دستور زبانی در راستای اهداف بلاغی را برشمرده، تحلیل میکند. عبدالحلیم معتقد است گرچه برخی از این مشخصهها در مقولة التفات جای نمیگیرند، اما بیش و کم با صنعت التفات در ارتباطند و ازاینرو، در بررسی نمونههای خاص اشاره میکند که این تغییرات کجا حادث میشوند و تلاش میکند تاثیر آنها را توجیه و تبیین کند. سرانجام به کارکرد کلی التفات و مشخصههای مرتبط با آن نیز اشاره میکند. عبدالحلیم امیدوار است تمام این مباحث، ماهیت این مشخصة سبکی را شفاف و کاربرد آن را در قرآن تبیین کند.
In this research، ‘Abd al-Ḥalīm examines the functions and applications of iltifāt technique in the Qur’ān. First، he points out the viewpoints of some orientalists like Noldke، Watt-Bell، and Wansbrough concerning the false impression about this technique. Then، he discusses about the meaning of iltifāt، the equivalent of iltifāt، serious attention to iltifāt in books of rhetoric، general and particular types of iltifāt، and the status of iltifāt in science of rhetoric; and، along the art of iltifāt، he has enumerated and analyzed its comparative features، including grammatical change in line with the rhetorical objectives. ‘Abd al-Ḥalīm believes that although some of these features do not fit into the category of iltifāt، they are more or less connected to the art of iltifāt and thus points out in studying particular examples where these changes occur and tries to justify and explain them. Finally، he touches upon the general function of iltifāt and the features related to it. ‘Abd al-Ḥalīm hopes all of these discourses would clarify this style feature and explain its application in the Qur’ān.
خلاصه ماشینی:
"در این میان به نمونههای دیگر از التفات نیز اشاره خواهیم کرد که در شمار زیادی از آنها، خداوند به صیغة اولشخص یا به صیغة سومشخص دربارة خود سخن میگوید.
نکتة جالب توجه این است که جز در برخی موارد، ضمیر مورد اشاره در التفات نوع اول و دوم به خداوند نظر دارد، حال آنکه در سایر موارد چنین نیست.
باز برخلاف سایر انواع التفات، در التفات نوع اول و دوم هرگاه خداوند سخن میگوید، به صیغة اولشخص جمع است؛ در دیگر بخش از تغییر، خداوند به صیغة سومشخص مفرد مطرح میشود که به صورت «الله»، «او»، «او همان کسی که» یا «رب» به شکل پروردگار تو/پروردگار آنان، پروردگار او یا پروردگار تجلی پیدا میکند.
مثلا در آیة 99 سورة انعام: (وهو الذی أنزل من السماء ماء فأخرجنا به نبات کل شیء فأخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا ومن النخل من طلعها قنوان دانیة وجنات من أعناب والزیتون والرمان مشتبها وغیر متشابه انظروا إلی ثمره إذا أثمر وینعه إن فی ذلکم لآیات لقوم یؤمنون) در این آیه، مشکل بتوان گفت ارجاع «ما» به فرشتگان است، چون کارهایی که انجام میشود (فروفرستادن آب از آسمان و رویش گیاهان)، از جمله کارهایی است که در بخشهای دیگر قرآن به خداوند منتسب شده است (مقایسه کنید با آیات 6 و 7 سورة ق و آیة 65 سورة نحل).
اولین نمونة التفات در قرآن که در کتب بلاغت به وفور بدان اشاره میشود، آیة 4 سورة فاتحه است که بعد از ستایش به صیغة سومشخص میآید: (الحمد لله رب العالمین* الرحمن الرحیم* مالک یوم الدین* إیاک نعبد وإیاک نستعین٥)."