چکیده:
درباره پیامبر اسلام نظریهای است که میگوید آن حضرت معجزهای به جز قرآن نداشته است. نگارنده در این گفتار این نظریه را نقد و بررسی کرده و ناصحیح بودن آن را نتیجه میگیرد. در این گفتار ابتدا پیشینه طرح این نظریه در میان دو گروه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان تحلیل شده است و آنگاه ادله قائلین به این نظریه در قالب سه گروه آیات قرآن ناظر به اقتراحات کافران، رد روایات معجزات پیامبر و شیوه دعوت پیامبر مورد بحث و نقد قرار میگیرد. در این مقاله نظرات برخی دانشمندان مانند قاضی عبدالجبار معتزلی، رشید رضا، سید محمد حسین فضل الله، محمد جواد مغنیه و برخی از نویسندگان معاصر مانند علی دشتی، فندر آلمانی، ژورژ دوروی فرانسوی و گروهی دیگر بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"از همین رو، قاضی عبدالجبار معتزلی پس از تعریف معجزه میآورد: «به این سبب است که بزرگان ما در اثبات نبوت محمد6 به معجزاتی که علم به آنها پس از علم به نبوت آن حضرت حاصل میشود، استدلال نکردهاند؛ زیرا ثبوت این گونه معجزات فرع بر ثبوت نبوت است؛ پس چگونه میتوان آنها را دلایلی بر نبوت قرار داد؟ آنان این معجزات را «مؤید» و «سبب فزونی ایمان قلبی» کسانی قرار دادهاند که از طریق شنیدن استدلال دیگران با این معجزات آشنا میشوند، اما برای کسانی که با پیامبر6 معاصر بوده و این گونه معجزات را مشاهده کردهاند، این معجزات ـ از این نظر که به آنها نیز میتوان مثل قرآن استدلال کرد ـ همانند قرآن میباشند؛ زیرا ثبوت آنها به مشاهده، آنها را از این حکم خارج ساخته که علم بیننده به آنها در ردیف آنچه فرع بر ثبوت نبوت است، قرار گیرد.
» (عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، 152) وی در دفاع از دیدگاه معتزله در برابر اتهام انکار معجزات نبی مکرم6 مینویسد: « بزرگان ما در اثبات نبوت محمد6 تنها به قرآن استدلال نمودهاند؛ زیرا خبر این اعجاز نزد همگان ثابت شده و رایج است و تحدی و مبارزهجویی آن را همگان مشاهده میکنند، بدین روی، خواه برای مخالف و خواه برای موافق، یکسان علم حاصل میشود.
نیز سید ابوالقاسم خویی وجه استدلال آنها را اینگونه بیان میکند: «اینها میگویند: از این آیه چنین استفاده میشود که پیامبر اسلام جز قرآن معجزه دیگری نداشته است و علت اینکه خداوند معجزاتی جز قرآن به وی نداد، این است که ملتهای گذشته معجزاتی را که برای آنان فرستاده میشد، تکذیب مینمودند و زیر بار آنها نمیرفتند."