چکیده:
فرهنگ استراتژیک توانایی تأثیرگذاری بر نگرش نخبگان و دولتمردان و همچنین جامعه یک کشور را داشته و از این قابلیت نیز برخوردار میباشد که نحوه عملکرد آنها را در عرصههای مختلف تعیین نماید. بدین ترتیب شناسایی مؤلفههای شکلدهنده به مبانی هویتی کشور و از آن جمله فرهنگ استراتژیک کشورها کمک بسیار موثری در فهم چرایی کنش کشورهای مختلف- از جمله قدرتهای بزرگی چون ایالات متحده آمریکا و چین- به دست میدهد. بر این اساس، پژوهش حاضر تلاش میکند با شناسایی و احصاء مؤلفههای شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا که دارای ویژگی تهاجمیاند و چین که دارای خصلت تدافعی است، به مقایسه آنها پرداخته و وجوه افتراق و اشتراک آنها را تشریح نموده و در نهایت، به تبیین و تشریح تأثیر این مؤلفهها بر سیاست خارجی آن دو در خاورمیانه بپردازد.
Strategic culture affects statesmen، elite attitudes and even the whole public perception and has the capacity to determine behaviors and actions of them in different areas. So knowing the constituting elements of state identity، among them the strategic culture، has a good role in understanding state actions، especially great powers like china and U.S.A. This article tries to distinguish constitutive components of strategic culture of U.S. and china and claim that U.S culture is offensive and Chinese one has defensive character. Authors try to compare tow cases and describe similarities and differences of them; at last they explain these cultures impacts on U.S. and china Middle East policy.
خلاصه ماشینی:
نظر به اهمیت موضوع ، سؤال اصلی که در این مقاله مطرح میگردد ایـن است که فرهنگ استراتژیک چین و ایالات متحده آمریکا از چه مؤلفه هایی تشکیل شده و تأثیر آن بر سیاست خارجی آنها در خاورمیانه چگونه خواهد بود؟ در این راستا، فرضیه ای کـه مطـرح گردیـده ایـن اسـت کـه فرهنـگ اسـتراتژیک چـین از مؤلفه هایی همچون مخالفت با هژمونی، برتری فرهنگی، صلح طلبی و مانند آنها تشکیل گردیده و دارای ویژگی تدافعی است و فرهنگ استراتژیک آمریکا نیز از مؤلفـه هـایی همچـون امنیـت مطلق ، باور به قدرت مطلق ، باور به رهبری جهان و مانند آنها تشکیل گردیـده و دارای ویژگـی تهاجم محور است و این امر به شکل گیری الگوی رقابت در سیاسـت خـارجی آنهـا در منطقـه خاورمیانه انجامیده است .
آنها تصور میکنند روی جزیره ای ایستاده انـد و سـایر ملـت هـا در حال غرق شدن ، دست خود را بـه سـوی آمریکـاییهـا دراز کـرده و از آنهـا مـدد مـیجوینـد (عسگری ١٣٨٤: ٨) در همین راسـتا بـود کـه بعـد از سـرنگونی اتحـاد جمـاهیر شـوروی در سال ١٩٩٠، جرج بوش پدر رئیس جمهور وقت آمریکا در یک پیام رادیویی در تعطیلات آخـر هفته ماه آوریل ١٩٩١، خطاب به جهانیان ، تئوری نظم نوین جهانی را به عنوان اسـتراتژی ملـی آمریکا پس از جنگ سرد اعلام کرد و افزود جهان به این نتیجه رسیده که نه نظام چنـدقطبی و نه نظام دوقطبی، بلکه تنها نظام تک قطبی است که میتواند صلح و امنیت جهان را تضمین کند و اینک ایالات متحده امریکا به دلیل قدرت اقتصادی و نظامی بـی رقیـب بـیش از هـر کشـور دیگری اسـتحقاق رهبـری نظـام تـک قطبـی را دارد (بیگـدلی ١٣٨٥: ٦٣).