چکیده:
لاتور گرچه خود یک برساختگرا است، منتقد سرسخت برساختگرایی اجتماعی و نقطة مقابل آن، واقعگرایی متداول (که لاتور آن را خام میداند) است؛ مسئله و مشکل لاتور با این دو رویکرد برمیگردد به مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی آنها، یعنی تقابل سوژه ـ ابژه و نحوة ارتباط آنها؛ به نظر وی، این تقابل چیزی جز شکاکیت و نسبیگرایی برای فلسفه، بهویژه فلسفة علم، در بر نداشته است. وی، با استفاده از نظریۀ کنشگرشبکه، با رویکرد کاملا متفاوتی به موجودات جهان و روابط میان آنها مینگرد. برای وی رابطۀ میان کنشگران انسانی و غیر انسانی نه سوژه ـ ابژه، بلکه مذاکره است. ما در این مقاله، ضمن بازسازی دیدگاه لاتور و نشان دادن تقابل آن با واقعگرایی متداول و برساختگرایی اجتماعی، نشان خواهیم داد که اولا برساختگرایی لاتور، آنچنان که در وهلۀ نخست به نظر میرسد و برخی منتقدان میگویند، ضد واقعگرا نیست، بلکه به قول خودش عین واقعگرایی است؛ ثانیا این برساختگرایی دچار شکاکیت و نسبیگرایی، که واقعگرایی متداول و برساختگرایی اجتماعی دچار آناند، نخواهد شد.
خلاصه ماشینی:
قدرت (چه برای بقا و چه برای تغییر) در پیوند یافتن و ایجاد اتحاد یا پیوندهای قوی (strong association) است (١٩٨٦ ,Latour)؛ از این رو، لاتور مـی گویـد کنش گران برای ایجاد پیوند با هم در مذاکره (negotiation) هستند و اهـداف هـم دیگـر را ترجمه (translate) می کنند (١٩٨٧ ,Latour)؛ از آن جا که کنش گران به شکل پیشـینی دارای هدف واحدی نیستند و به نفسه در خدمت یک دیگر نیستند (مسامحتا: هریک هدف خود را دارند)، کنش گری که می خواهد با دیگری پیوند یابد، بـه نحـوی ، هـدف طـرف را تغییـر، تعدیل ، یا بازتعبیر می کند تا کنش گران متحدشده همه در خدمت هدف واحدی قرار گیرند.
در نظر لاتور، برساخت گرایی کوهن و کسانی چون بلور و بارنز کاملا مبتنی بر ایـن نوع تجربه گرایی و معرفت شناسی کانت است ؛ اولا، اصـل اساسـی تجربـه گرایـی اولیـه (یعنی این اصل که ما با جهانی از محرک های حسی آشفته و بی نظـم مـواجهیم و بایـد چیز دیگری (ذهن ، پارادایم و جامعه ) به آن آشفتگی نظم و معنا دهد) هم در آثار کوهن (کـوهن ، ١٣٨٩: ٢٣٥) و هـم بلـور (٩٥-٩٠ :١٩٩٩ ,Bloor) دیـده مـی شـود.
مدل کانتی بلور توجه کنیم که ساخت گرایانی چون کوهن و بلور نیز از مطابقت سخن می گویند، اما نـه مطابقت نظریه با خود واقع (شی ء فی نفسه )، بلکه مطابقت نظریه با جهانی کـه پـارادایم یـا جامعه برای دانش مندان برمی سازد؛ از این رو تعجبی ندارد که بلور بـه صـراحت مـی گویـد «مطابقت ، مطابقت نظریه با خودش است » (٣٨ :١٩٨١ ,Bloor).