چکیده:
سنت، حضور غیر قابل انکاری در اندیشه روشنفکری ایران داشته است. مرجعیت سنت و بحث انگیز بودن آن، ناشی از موقعیت برجسته و تاثیرگذار آن در جوامعی است که دارای تاریخ کهن، اندیشه های سرشار و تمدن آفرین بوده است. هر چند قاعده روشنفکری اقتضا می کرد که روشنفکر ایرانی با وجهه انتقادی اندیشی، سنت را به عنوان یکی از مولفه های تاثیرگذار در هویت بخشی ایرانی، سیاست و قدرت، مورد مداقه، نقد و بررسی قرار دهد و بستری تاسیسی را با عطف به آن تدارک ببیند؛ اما در عمل، چنین چیزی لزوما اتفاق نیفتاده است. در عین حال بازشناسی تطورات نگاه ها به سنت که از خلال بررسی سیر نگاه روشنفکران ایرانی به سنت، به دست می آید این فرضیه را در این مقاله قوت بخشید که در نزاع سنت و مدرنیته در ایران، سنت، منشا خودآگاهی روشنفکری ایرانی بوده است. تطورات و خودآگاهی های سنت در پیدایی انقلاب اسلامی ایران و در ادامه وامدار و متاثر از آن بوده است.
خلاصه ماشینی:
نه تنها در این الگو، تجدد غربـی چنـان مطلـوبیتی نـدارد کـه بشود سنت را به پای آن قربانی کرد، ادعای مخالفت سنت با توسعه (نه به شکل غربی آن، بل بـه شکل مطلق آن) نیز رد شده است ، در این الگو، هر گونه حرکتی به پـیش ، مسـتقیما می توانـد از آموزه های سنت دینی الهام گرفته شود، اسلام نه تنها مخالف تحول نیست که اتفاقـا بـا یـک جـا ایستادن، عدم تحرک و سکون مخالف است ، در این الگو، آن چه کـه بـه عنـوان سـنت شـناخته می شود، همان گمشدهای است که فقدان و انحراف آن، اسباب انحرافات بشری و عقب ماندگی جوامع اسلامی شده است ، در این الگو هم از بعد جامعه شناختی و هم از بعـد فلسـفی و عرفـانی، سنت در حاق توجه روشنفکری قرار گرفته است تا مفاهیم اصیل و بنیادین آن، چه در رقابـت بـا ایدئولوژیهای دیگر و چه در عرصه ی فرهنگ و تمدن، زنده و زاینده ظاهر شود، در این الگـو، سنت به مثابه دعوتی تلقی شده است که انسانهـا را بـه حقیقتـی کـه از حـاق هسـتی در صـورت دعوتی ابلاغ شده است ، میخوانـد، سـنت بـه مثابـه دعـوت هـم بـه معنـای زنـدگی بخشـیدن بـه معنویت و زندگی خدامحورانه است و هم به معنای ظلم ستیزی، اسـتبداد و استعمارسـتیزی اسـت (ر.
انگاره جـدال قـدیم و جدید، همچنین به عنوان یک روش، کوشش های روشنفکری ایرانی را که خصوصا بـه خـاطر فقدان توجه به مبانی و گسست از اندیشه ی قدیم ، در ذیل سنت و مدرنیته طرح شده اسـت را بـه چالش کشیده است .