چکیده:
این مقاله به بررسی استعاره هایی می پردازد که با محوریت بن مایه عشق در غزلیات سنائی آمده اند. مبنای نظری مقاله، نظریه استعاره های مفهومی است که استعاره را از حد شگردی بلاغی به سطح ابزاری برای تفکر و شناخت ارتقا داده است. در ابتدا گزارش دقیقی از استعاره های عشق در غزلیات سنائی ارائه داده ایم. آن گاه استعاره ها را بر اساس نوع مضمون به سه گروه تقسیم کرده ایم: استعاره هایی که تصویر روشنی از عشق ارائه می-دهند، آن ها که صفات و ویژگی های منفی برای عشق اعتبار کرده اند و استعاره های دوپهلو. سپس به تحلیل شناختی هر گروه پرداخته ایم. پایان بخش مقاله بررسی شگردهای بلاغی سنائی در ساختن استعاره ها عموما و استعاره های شناختی خصوصا است که کمک می کند از زاویه ای دیگر، استعاره های مفهومی عشق در شعر سنائی را بررسی کنیم. بخش پایانی مقاله در عین حال نشان میدهد که چطور با تغییر زاویه دید، می توان به تحلیل های گوناگون و گاه ناهمگون رسید.
This article studies the metaphors in Sanā''ī’s ghazals with the pivotal theme of love. The theoretical basis of the article is the theory of conceptual metaphor which has elevated metaphor from a mere rhetorical technique to a device of cogitation and cognition. At first، we present the principles of the theory considering the key words and terms coined by cognitive linguists and then give a detailed account of love metaphors in Sanā''ī’s poems. Next، based on the thematic type، we categorize the metaphors into three groups: the metaphors which express a positive view of love، the ones which designate love as having negative characteristics and features and the double-edged metaphors. Subsequently، we analyze each group cognitively. The next entry is the aesthetic and rhetorical study of the metaphors under which we elucidate the main techniques as employed by Sanā''ī ، the innovator of the rhetoric of mystical ghazal.
خلاصه ماشینی:
"عشق بردگی و بندگی است این کلاناستعاره در هفتاد ونه بیت از غزلیات سنائی وجود دارد واز جهت بسامد ششمین مرتبه را به خود اختصاص داده است : مهتر خوبان که مـا از دل مـر او را چـاکریم گــر بــه مــا در ننگــرد مــا جــز بــدو در ننگــریم (همان: ٣١٣) ار برانــد مــا غلامــیم ار بخوانــد مــا رهــی ار زنـــد مـــا بنـــدهایـــم وار نـــوازد چـــاکریم (همان: ٣١٣) بـــــوم همـــــواره از بهـــــر تفـــــاخر غـــــلام و چـــــاکر و دربـــــان جانـــــان (همان: ٣٥٦) عاشـــقان در خـــدمت زلـــف توانـــد از کمــــــــر برســــــــاخته زنارهــــــــا (همان: ٢٤) بـــی هـــیچ بخـــر مـــرا هـــم از مـــن هرچنــــــد بــــــه رایگــــــان گــــــرانم (همان: ٢٨٠) برخی استعارهها که با محوریت «اسارت» و «در بند ماندن» ساخته شده اند نیـز در ذیـل همـین کـلان- استعاره قرار می گیرند که در مجموع سی خرداستعاره را شامل می شود: بنــد مــن در عــشق آن بــت ســخت بــود ســـخت تـــر شـــد بنـــد تـــا بگـــریختم (همان: ٢٥٩) نرمی سنجاب یافت از بـر تـو دسـت مـن بنــد دلــم ســخت کــرد نرمــی ســنجاب تــو (همان: ٤١١) گرچـه از جـور تـو سـیر آمـدهام تـا بـزیم بکــشم جــور تــو زیــرا کــه گرفتــار تــوام (همان: ٢٥٤) ٤ ـ٧.
عشق گرفتاری و اسارت است در هفتاد و سه بیت از غزلیات سنائی این کلاناستعاره را یافتیم که استعارهها یا با استفاده از خود مفهوم عشق و یا با شخصیت عاشق و معشوق ساخته شده بودند: الا ای ساقی دلبر مـدار از مـی تهـی دسـتم که من دل را دگـر بـاره بـه دام عـشق در بـستم (همان: ٢٦٠) فریــاد رس آن را کــه بــه دام تــو درافتــاد یــا نیــست تــو را مــذهب فریــاد رســیدن مــا صــبر گزیــدیم بــه دام تــو کــه در دام بیچـــاره شـــکاری خفـــه گـــردد ز طپیـــدن (همان: ٣٦٢) شد شـکار چـشم پردسـتان روبـه بـاز تـو صــد هــزاران جــان شــیرین شــکاری ای پــسر (همان: ٢٠٢) صـــد دل داری تـــو چـــون دل مـــن آویختـــــــه ســـــــرنگون ز فتـــــــراک (همان: ٢٤٧) ٤ ـ."