چکیده:
مقدمه: به زیستن مفهومی کلیدی در رفاه و سیاست اجتماعی است که در چند دهه اخیر، به دلایل نظری و سیاستی، هم در مجامع دانشگاهی و هم در عرصه سیاست گذاری، اهمیت درخور توجهی یافته است. بااین حال، هنوز تعریف مشخص و جامعی از این مفهوم وجود ندارد. رسیدن به تعریفی مشخص از به زیستن، گامی ضروری برای ساختن چارچوبی مفهومی و سنجش آن است. مرور انتقادی: مقاله مروری پیش رو با تحلیل و نقد تحقیقات قبلی درباره تعاریف و مفاهیم به زیستن از دیدگاه های مختلف عینی گرا و ذهنی گرا و همچنین رویکردهای لذت گرایی و سعادت خواهی انجام شد و بر همین اساس، جمع بندی روشنی از تعاریف مختلف و ابعاد آن ارائه شده است. بررسی پیشینه مفهومی و نظری به زیستن نشان داد که هم در نظریه اجتماعی و هم در گفتمان عامه، هنوز توافق و اجماعی بر سر تعریف نظری و عملیاتی آن وجود ندارد؛ به بیان دیگر، به زیستن مفهومی پیچیده و چندبعدی و بین رشته ای است. این موضوع به افزایش مفاهیم و تعاریف در اشاره به این مفهوم منجر شده است که این تعاریف، اغلب هم پوشی و تناقض معنایی با هم دارند. بحث: باتوجه به اینکه در تعاریف به زیستن، بهتر است بین دو دیدگاه پهنانگر (از بیرون به درون) و ژرفانگر (از درون به بیرون) تمایز قائل شویم، از هریک از این دو دیدگاه که بخواهیم به به زیستن نگاه کنیم، فرد می تواند با محیط خارج از خود گفت و شنود برقرار کند و به دنبال حفظ تعادل بین فضای درون و بیرون از خود است. برمبنای تحلیل مطالعات پیشین، سعی شده است تا تعریفی مشخص و جامع از به زیستن پیشنهاد شود. براساس این تعریف، «به زیستن وضعیت خوشایندی است که درارتباط با بستر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیط معنا پیدا می کند. این وضعیت پویاست و فرد دائما بین فضای درونی خود با فضای بیرونی گفت و شنودی برقرار می کند که به ارزیابی از موقعیت ها می انجامد. برهم خوردن برداشت فرد از تعادل بین فضای درون و بیرونش و همچنین هماهنگی نداشتن عناصر بیرونی، وضعیت خوشایند فرد را برهم می زند. همچنین، این وضعیت فرایندی بوده و از انباشت تجارب فرد در طول دوران های مختلف زندگی، کودکی، جوانی، میان سالی، بزرگ سالی و سالمندی شکل می گیرد.»
خلاصه ماشینی:
البته اخیرا جامعه شناسان و انسان شناسان نیز با مطرح کردن مفهوم «به زیستن اجتماعی »، این واژه را ازنظر مفهومی و تجربی بررسی کرده اند و مسیرهایی را که در نبـود به زیستن به ناسازگاری فرد با اجتماع منجر می شود، ترسیم کـرده انـد؛ بنـابراین بـه زیـستن مفهومی چندبعدی و بین رشته ای است .
این موضوع به زیادشدن مفاهیم و تعـاریف از ایـن مفهوم منتج شده است که اغلب هم پوشی و گاهی تناقض معنایی دارند؛ تا جایی که برخی محققان (سیدهاوس ٤، ١٩٩٥؛ براوایس ٥، ٢٠٠١) در جمع بندی تعاریف به زیستن به تنـاقض در تعریف رسیده اند: اینکه به زیستن مفهـومی توخـالی ٦ اسـت یـا بـرعکس ، واژه ای بـسیار پرمعناست و هیچ لغت دیگری نمی تواند معنای آن را بیان کند.
1. The Institute of Health and wellbeing in UK علاوه بر درنظرگرفتن ماهیت چندبعدی بـه زیـستن و همچنـین وابـسته بـودن آن بـه بـستر اجتماعی ، یکی دیگر از محورهای تعریف به زیستن ، براساس ماهیـت ذهنـی و عینـی بـودن آن است .
The Concept of Wellbeing and Its Application in a Study of Ageing in Aotearoa New Zealand, Family Centre Social Policy Research Unit and the Population Studies Centre, University of Waikato.
On Happiness and Human Potentials: A منابع و مآخذ References Review of Research on Hedonic and Eudaimonic Well-being, Annual Review of Psychology, 52, Pp. 141-66.