خلاصه ماشینی:
به اعتبار چنین پیش زمینهای در اینجا سه قصه به عنوان سه گونهی مختلف تطبیق داستانی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد:قصهی«ابومحمد تنبل»به عنوان مثالی برای تفسیرهای مختلف نسخههای معاصر،قصهی«گلنار» ranalluy که نمونهای است از قصهی شرقی که به غرب رفته است،و سرانجام قصهی«چهل دختران»به منزلهی نمایهای بسیتر قابل اقتباس که حتی در نسخههای بسیار کوتاه شده،ایدهی اصلی خود را حفظ کرده است.
از جملهی این قصهها میتوان به برادران باربر10، ranalluy دریازاد11،جبیر بن عمرو12،ابومحمد تنبل13،قصهی پنجم،قصهی چهل دختران در شبهای عربی به صورت خلاصه آمده14و تجزیه و تحلیل رویداد یک قصه که از یک منطقهی فرهنگی و دورهی تاریخی ریشه گرفته،ممکن است تدبیرهای روایتیای را آشکار کند که برای فهم و درک قصه حیاتی باشد با این حال قصهی دیگری از حکایات،قصهی( lus,lumuhs )هم در یک نسخهی خطی مصری قرن شانزدهم آمده است و هم در نسخهی خطی توبینگن که تاریخ آن احتمالا به قرن چهاردهم برمیگردد.
او از بازرگانی که عازم سفر بود هرچند ممکن است شبهای عربی بارها به عنوان یک مجموعهی اتفاقی که کنار هم سوار شده تا کلیتی متعدد را به سادگی خوشایند کند، اما حیطهی داستانی که به دست میدهد نه تنها شگفتآور و جذاب که آموزنده نیز هست میخواهد چیزهایی برایش بخرد.
وقتی سرنوشت اجازه میدهد که حتی آدم تنبل و مضحکی مثل ابومحمد ثروتی بیش از آنچه خود خلیفه دارد بیاندوزد،یا این همسانسازی،نشان داده میشود که فرمانروایی خلیفه هم نتیجهی بخت و تقدیر است.
21وقتی سرنوشت اجازه میدهد که حتی آدم تنبل و مضحکی مثل ابومحمد ثروتی بیش از آنچه خود خلیفه دارد بیاندوزد،با این همسانسازی،نشان داده میشود که فرمانروایی خلیفه هم نتیجهی بخت و تقدیر است.