چکیده:
این نوشتار درصدد است نشان دهد رگه های ملاک بسیار مهم معرفت شناختی
تمایز دکارتی پیشتر در فلسفه و کلام اسلامی وجود داشته است. به این منظور
نخست به دیدگاههای دکارت اشاره میشود تا نزد اندیشمندان مسلمان
پیشینه یی بر آنها بیابیم. سپس به متفکرانی چون فخر رازی، علامه حلی،
تفتازانی، ملاصدرا و ... اشاره میگردد که بیشتر درگیر این بحث بوده اند و
نسخه های قویتر و قابل دفاعتری پیش کشیده اند و گاه، پیشتر از برخی نقادان
دکارت، به همین تقریرهای قوی نیز نقادانه نگریسته اند. بدینسان نشان
خواهیم داد در واقع تقریر آنها به تقریر قویتر هیوم که میگوید وضوح و تمایز
وجود امکانی را نتیجه میدهد نه وجود محقق را، نزدیکتر است تا خود دکارت.
خلاصه ماشینی:
نکاتی را که در این بخش کوتاه بدست آوردیم و در تطبیق با اندیشمندان مسلمان بدانها نیاز خواهیم داشت عبارتند از: تمایز امری معرفتی است؛ دکارت ملاک تمایز را تنها مطرح نمیکند بلکه در کنار ملاک وضوح بدان میپردازد؛ ملاک تمایز تنها دربارة امور عقلی رواست و نه امور حسی و خیالی؛ تمایز ملاکی بر واقعیت و وجود خارجی است (نه وجود اعم از ذهنی و خارجی یا وجود امکانی)؛ گاه ادراک میتواند واضح باشد، گرچه متمایز نباشد؛ کذب دربردارندة آمیختگی ابهام است؛ در تقریر قویتر هیوم، وضوح و تمایز وجود امکانی را نتیجه میدهد نه وجود محقق را.
3. دیدگاه اندیشمندان مسلمان مهمترین نکتة دکارتی که ما در این نوشتار در پی ریشهیابی آن نزد اندیشمندان مسلمان هستیم، یعنی تمایز ملاکی بر واقعیت و وجود خارجی است، در متون اندیشمندان مسلمان معمولا به بحث معدوم مطلق گره خورده است: آنها تمایز علم و معلوم و رابطة آن با وجود را در بحث معدوم مطلق میآورند تا نشان دهند که معدوم absurd Conceivability Criterion of Possibility Zombie مطلق شناختناپذیر و خبرناپذیر است.
اما اینکه دکارت میگوید گاه ادراک میتواند واضح باشد گرچه متمایز نباشد، بنظر میرسد میتواند مزیت دیدگاه او نسبت به اندیشمندان مسلمان بشمار آید؛ ولی باید به این امر توجه داشت که در همینجا نیز گاه حتی خود فخر رازی (در بحث ذات) و ملاصدرا (در بحث علم اجمالی) کلیت قاعده را نپذیرفتهاند و برخی اندیشمندان دیگر نیز مانند فارابی و زنوزی و...