چکیده:
کرامت ذاتی ، عطیه ای الهی از جانب پروردگار به انسان است و از آن جهت که ذاتی و جزء هویت انسان است ، سلب آن ممکن نیست . بر اساس برخی آیات شریف قرآن می توان کرامت ذاتی را به عنوان نوعی شرافت که حاکی از برخورداری از نعمت تعقّل ، ارادٔه آزاد، نفخه الهی ، قدرت انتخاب و... است و همه انسانها به طور یکسان از آن برخوردارند، اثبات نمود و قاعده ای با عنـوان «تکـریم الانسـان» را در تدوین قوانین حقوقی به کار گرفت . یکی از حوزههای تاثیرگزاری این قاعـده، حـوزه وضـع مجـازات، برای جرائم دارای مجازات غیر حدی است ؛ بر اساس این قاعده، تا جایی که شیوههای غیر کیفـری ، از حفظ ارزشها ناتوان نماندهاند، رفتن به سوی ابزارهای کیفری ، آن هم با وضع و اعمـال مجـازاتهـای غیرمتناسب با جرم، خدشه ای بر کرامت انسانی است و تکیه افراطی ، بـر مصـالحی چـون؛ پـیش گیـری عمومی و خصوصی ، بازدارندگی و اصلاح بزهکار و... به جای معیارهای تناسب جـرم و مجـازات، بـا این قاعده سازگار نبوده و استفاده ابزاری از مجرم برای رسیدن به اهـداف دیگـر محسـوب مـی شـود. نمونه هایی از احکام فقهی از جمله ارتداد، محدودیت های مربوط به کـافر ذمّـی ، و نیـز نمونـه هـایی از حقوق انسان از جمله حق تعیین سرنوشت ، بر اساس این اصل ، از حکم متعادلتری برخوردار خواهنـد شد. محدودسازی بهرهجویی از مجازات اعدام و پرهیز از اجـرای علنـی آن از دیگـر هشـدارهای ایـن قاعده بوده و لزوم بازنگری در برخی از احکام فقهی و حقوقی را نشان می دهد.
The inherent dignity is a Divine bounty from God to Man and since it is inherent and intrinsic in human nature، its dispossession is not possible. According to some of the noble verses of the Qur’ān، human dignity can be proved as a type of honor that denotes enjoyment of the bounty of reasoning، free will، Divine Breath، power of choice، etc. and all human beings equally enjoy it and a principle entitled Takrrīm al-Insān (Dignifying Human Being) can be used in codification of judicial laws. One of the fields of efficacy of this principle is the field of devising punishments for the crimes having non-legal (ḥadd) punishments. According to this principle، so far as the non-penal procedures have not been incapable of preserving the values، moving towards penal devices through devising and imposing punishments disproportionate to the crime، would violate human dignity and the exaggerated reliance on such experiences as public and private prevention، restraining and correcting the delinquent، etc. instead of the criteria for the conformity of crime with the
punishment are not compatible with this principle and are regarded as instrumental use of criminal for achieving other goals. Some examples of the legal rulings including heresy، the restrictions concerning the non-Muslim (dhimmī) infidel as well as some examples of human rights including self-determination would enjoy more moderate rulings according to this principle. Restriction of using capital punishment and prevention of its open execution are among other warnings of this principle and indicates the necessity of revising some of the legal and judicial rulings.
خلاصه ماشینی:
فی وم إدنلا و ؤت ءؤـلا ذخـت رإ ث ـلا فلاـوإن ؤیـأ إز إدنـلا ورجی ن ذهش لإی ودهإلإس- زؤشإ« إز جوخلا ث لا فثترإة وش هور کلاإلأ إصـجلاثتط وـأیـشدد هـلا ولاف ـور إز »فی وم_ فی وم نلغ إس وه إصج - لفو/ در لإمس إؤلأ دنإن وأجوإن یلج « إز صوؤأ طسق فلاوإن »إس وه_ ث لا »ذی ن _ ث لا إفجثتر ءؤلاسه وختز ث وده و إز إؤلأ ذإح لإی أجوإلإس« إویتن جی صۀ ث لا إدنلا ذخت إس ـوه رإ ل ـشإ۲ه لإی تؤـس- زؤـشإ إصجق ی تل نلغ إس وه در إدنلا ذخت« إطولا إصجق ی تنأ ذمإمأ ث ـوده و لإی ـأجـوإن وـوإرد إصـجق ی تل وختز۴ نلغ رإ وضی ول ءن دإلإصج - ث لا وؤگه هلا ذخت در زوتن ل وة وجول أ وعـشج وـأیـشدد و عثإق جت در ۲ی إلأ ۲لاتم ث تؤس فلاتوؤلأ لازم ث شإ۴ جرمل ءن وخود دإضجلا ث تضس- در وإم ـف لإی ـأجـوإن فلاوإلإأ رإ هلا در ءؤلاسه إذجی تل جرمل دإرد« فعک ث لا وتصثل لإی ود- ۲ه کلاإلأ طسق فلاوإن ث شإدر ؤـت س وإ۲ش ث ش ذی ن ث لا طورة ذمإمأ و ث تنلق ن « ورن جشدؤس ث وده و ورشز لإإصج - ث ـسؤلله أ إصـج ث ـت ورود إذجی تل« إصجسلال وسسوش وأیشدد و ث لا ۲ی إلأ دنإن لإإش م تث ن إصجلاتد لإسوإ۲س ث ود- ث لافـلاوه ذجأ در ومتث ن ث شس أ إز ل مإلله تن )ورمل ذنـأ« ضـشإة ف« ۷۵.