چکیده:
معاد از اصول دین و ضروریات اسلام است که پذیرش آن از شروط مسلمانی است . این مقاله با تحلیل دقیق آرای ابن سینا پیرامون معاد، در پی اثبات این مطلب است که ایشان فقط معاد روحانی را میپذیرد. از نظر ابن ســینا به دلیل دشــوار بودن فهم حقیقت معاد روحانی برای عوام ، شارع به تشبیهات و تمثیلات روی میآورد تا عوام بدانند که معادی در کار بوده و اعمال صالح انجام دهند. ابن سینا این دیدگاه را در کتاب مهم خود الهیات شـفا و رسالۀ الاضحویه مستقیما مطرح مینماید و در سایر آثار خود از جمله اشارات و نجات فقط معاد روحانی را اثبات مینماید. مبانی فلسـفی ابن سـینا نیز تنها قادر اسـت معاد روحانی را اثبات نماید و از عهده اثبات معاد جسمانی ناتوان است . بنابراین تنها معاد مقبول ابن ســینا، معاد روحانی اســت . بر اســاس مبانی فقهی، ابن ســینا به عنوان یک اندیشــمند و محقق که خصــومتی با اســلام ندارد با عدم پذیرش معاد جســمانی، کافر محسوب نمیگردد.
خلاصه ماشینی:
"(آشتیانی، ١٣٥٩: ٥٩ـ٦٠) ایشان در ارتباط با دیدگاه مقلد بودن ابن سینا در مسئله معاد جسمانی میگوید: این اعاظم وقتی میتوانند در معاد جسمانی مقلد باشند که امکان آن محرز و دلیلی بر امتناع آن اقامه نشده باشد، لذا آنچه در این باب گفته اند، به عقیده حقیر برای فرار از تکفیر و چه بسا برای حفظ جان خود، از آنچه که برهان بر امتناع آن اقامه نموده اند، به ظاهر عدول کرده اند و مع ذلک در زمان حیات بعد از ممات آنها را تکفیر کرده اند و سالیان متمادی، تحریر کثیری از قواعد فلسفی و اظهار مبانی عقلی موجب دربه دری و ابتلای به مصائب بیشمار بود.
(همان ) آشـتیانی پیرامون سـخنان ابن سـینا درباره معاد جسـمانی در الهیات شـفا و نجات میگوید: شیخ الرئیس در امر معاد، به حسب قواعد مقرره در آثار او، مردد نیست و اعاده روح را به بدن موجود در نشأت طبیعت محال میداند و بر این معنی برهان اقامه نموده است و آنچه در نجات و شفا گفته است و معاد جسمانی را از قضایای مقبوله شمرده است .
( همان : ٣٣٩-٣٣٨) طبق اصــل دوم : اگر چنین کمال را با کمالات مطلوب قوای دیگر بســنجیم ، در مییابیم که مقایسه آن دو به گونه ای که بگوییم این لذت ، از دیگری بهتر است ، اصولا زشــت مینماید، بلکه از حیث کمال و برتری و کثرت و امتیازات دیگر، اصــولا این دو هرگز قابل سـنجش با یکدیگر نیسـتند؛ اما از نظر دوام ، چگونه میتوان دوام ابدی را با دوام متغیر فاسـد سنجید؟ و اما از نظر شدت وصول ، چگونه میتوان وصول برگرفته از برخورد سـطوح اجسام مادی را با وصول برگرفته از سریان حقیقی در جوهر پذیرنده آن مقـایســـه کرد، بـه گونه ای که گویی آن دو یک چیزند، زیرا عقل و عاقل ، یک چیز یا تقریبا یک چیزهستند."