چکیده:
با رشد و تقویت نظریه ولایت در تصوف و عرفان اسلامی، پیرامون زندگی
اولیاءالله، به ویژه درباره نحوه زندگی قطب، سایه روشن هایی فراوان و حواشیی
گوناگون نیز شکل گرفت. هرکدام از این سایهروشن ها، بخشی از کنجکاوی مردم
برای آشنایی هرچه بیش تر با اولیاء الله و چگونگی زندگی ایشان را بیان می کنند. این
حواشی، اموری متعدد نظیر نحوه زندگی اولیا، مسکن و مدفن اقطاب، مرگ قطب و
چگونگی انتخاب جانشین، میزان قدرت اولیا در تصرف احوال و امور خارجی، سیر و
سیاحت ایشان و مسائلی نظیر آن را شامل میشوند. در این مقاله سعی برآن خواهد بود
تا ضمن تبیین مهمترین نمونه های این سایه روشن ها، معروفترین مسائل مرتبط با این
مفاهیم، مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند.
خلاصه ماشینی:
به استناد این باور، در میان اقوال روایت شده از مشایخ اهل تصوف ، و همچنین در خلال حکایات منقول از زندگی ایشان ، به سخنانی میتوان دست یافت که محتوای آن ها، مبین پایبندی به همین نوع از اعتقاد است .
بزرگی اولیاءالله از روی صورت و ظاهر نیست ؛ و ایشان از تعظیم خلق منزه و فارغ هستند؛ اما آن درجۀ فاخر و منزلت عالی، که برای مقربان درگاه الهی در نظر گرفته شده است ، سبب ساز این مسئله شده تا خلایق از روی کنجکاوی در پی کشف آن باشند تا بدانند سیمای ظاهری ایشان از چه علاماتی برخوردار است ؟ نحوة زندگی ایشان چگونه است ؟ مسکن و مدفن آن ها کجاست ؟ سیر و سیاحت آن ها به چه شکل است ؟ آیا تفرج گاه یا نزهت گاهی خاص در عالم برای ایشان تدارک دیده شده است ؟ و اینکه ایشان در تصرف احوال و امور خارجی از چه تواناییهایی بهره مند هستند؟ تلاش متصوفه برای پاسخ گویی به این پرسش ها، شکل گیری مباحثی چند در عرفان اسلامی را سبب ساز بوده است .
(71 روزبهان بقلی نیز ترجمۀ یکی از احادیث نبوی را ذکر کرده ، که مضمون آن در ارتباط با سیمای ظاهری اولیاءالله محسوب شود: از سید- صلوات الله علیه - پرسیدند که : سیمای ایشان [اولیا] چون است ؟ گفت : خشوع و خضوع .